زندگی زیباست
خاطرات ؛بودن، هستن و شدن آرتمیس 
قالب وبلاگ
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان زندگی زیباست و آدرس zendegi.zibast.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





چت باکس



موضوعات مرتبط: عکس هایم، ،
[ پنج شنبه 1 اسفند 1392 ] [ 14:54 ] [ آرتمیس ]

تابلو نقاش را ثروتمند کرد،

شعر شاعر به چند زبان ترجمه شد،

کارگردان جایزه ها را درو کرد

و

هنوز سر همان خیابان واکس می زند کودکی که موثر در همه این موفقیتها بود!

 

 


موضوعات مرتبط: عکس هایم، ،
برچسب‌ها: کودک,
[ پنج شنبه 25 اسفند 1392 ] [ 17:54 ] [ آرتمیس ]

سال 1392 با همه خوبی ها و بدیهایت کنارت لحظات خوبی داشتم. خوش گذشت... اگر الان در تجسم انسانی روبروم بودی اول از همه یه سیلی محکم بهت میزدم بخاطر همه شکنجه هایی که دادیم... بعد یه ماچ محکمت میکردم.. بخاطر فرصت های خوبی که بهم دادی... یادته همیشه سر اینکه قدر هم را بدانیم چقدر با هم دعوا داشتیم؟! یادش بخیر...

هر وقت دنبالت می دویدم .. تو هم تندتر میدویدی... عجب رقابت پوچی داشتم باهات.. همیشه از من جلوتر میدویدی ای زمان.. تا روزی که یاد گرفتم باهات رفیق شم... اونوقت حضور هم دیگه را در هم حس کردیم...بعدش همه چیز درست شد...اینم یادش بخیر...

الان دیگه وقت خدافظی نزدیک و نزدیک تر میشه... من که میدونم دست از سرم بر نمی داری! خودت میری اما یادت هی میاد سراغم دوباره...
فقط تورو خدا با سال 93 تو ذهنم نجنگ....خصوصا اگر ازت بهتر از اب در اومد...قول میدهم سال 93 را به رخت نکشم... تو اندازه خودت برایم عزیزی همیشه .. تو تنها سالی هستی که من فراموشش نمیکنم...پس مطمئنا اندازه خودت را فهمیدی که چقدر برایم بزرگی...حالا که اینطوره قول بده نجنگیااااااااا
خیلی خوشگل و متین و موقرانه بشین تو قاب مخصوص خودت گوشه دلم...

همین دیگه ... اهان.. خدا کنه اگر دلم برات تنگ شد.. از سر خوشحالی باشه نه حسرت...

من خدافظی خب بلد نیستم... از اونی که دوستش دارم... تو هم که داری میری... من بگم وایستا هم نمیمونی..


موضوعات مرتبط: دل نوشته ها، ،
برچسب‌ها: سال 92, , , خداحافظ ,
[ چهار شنبه 29 اسفند 1392 ] [ 19:26 ] [ آرتمیس ]

خــــــدا گفت: او را به جهنــــــم ببرید

برگشــــت و نگاهی به خــــــــدا کرد

خدا گفت: صبر کنید! او رابه بهشت ببرید

فرشتگان سوال کردند: چـــــــــرا؟

جواب آمد: چون هنوز به من امیدوار است



**************

خـــــــــــــــــدای من

دســــــــتانــت که مال من باشند

هــــــــــیچ کــــــــــس مــــــــرا دست کم نمیگیرد!


 

عقل و قلب

برای اداره کردن خودت از عقلت استفاده
کن و برای اداره کردن دیگران از قلبت.


***********

امروز را برای گفتن احساستان به عزیزانتان غنیمت شمارید ،

شاید فردا احساسی باشد ولی عزیزی نه






موضوعات مرتبط: روز نوشت، ،
برچسب‌ها: عقل و قلب ,
[ چهار شنبه 17 اسفند 1392 ] [ 13:59 ] [ آرتمیس ]

یه خبر جدید:
الان دوستم زنگ زد و گفت که خانومی تو آمبولانس زایمان کرده و بچش را دوستم ساعتی پیش به دنیا اورده

عجیب دنیاییه ؛ در ظرف کمتر از 24 ساعت هم خبر فوت شنیدم هم تولد!
صبح تسلیت گفتم و الان تبریک



چه خوب میشه اگر همه سحر خیزی را انتخاب کنند.
مخصوصا اونهایی که به ارامش و شادی بیشتر از بقیه نیاز دارند.

کاش خدا به دل همشون بندازه تا اراده کنند و زودتر سحر خیزی پیشه کنند.
بعد خودشون در شگفت می مانند که چطور همه کاراشون و برنامه هاشون به موقع انجام میشه و روحیه شون بالاتر میره و برکت زندگیشون چندبرابر میشه.

فعلا تو دلم همین اومد. چیز بهتری بود میام میگم.
Mr. Green



موضوعات مرتبط: خاطرات، ،
برچسب‌ها: چه خوب میشه اگه,
[ چهار شنبه 18 اسفند 1392 ] [ 22:41 ] [ آرتمیس ]

صبح رفتم عسل بخرم
فروشنده گفت عسل داريم كيلويى 45 تومن يه نوع ديگه داريم 30 تومن ...
همينطور اومد تا. 7 تومن و 3 تومن ...

فكر كنم اون آخريا آزمايش ادرار زنبور هاى عسل بوده Mr. Green Mr. Green Mr. Green

_________________

بهشت اینجاست
.
درست در آغوش تو...

_________________


ﻫﻤﻴــــﺸﻪ ﺳــﺮﻡ "ﺑﺎﻻﺳــﺖ" ، ﭼــﻮﻥ ﺑــﺎﻻ ﺳــﺮﻡ "ﺧﺪﺍﺳــﺖ" Wink Wink




موضوعات مرتبط: روز نوشت، ،
برچسب‌ها: بهشت اینجاست ,
[ سه شنبه 23 اسفند 1392 ] [ 22:55 ] [ آرتمیس ]

هیچ گاه تنهاییت را به حراج نگذار
فصلش که بشود به قیمت میخرند Wink Wink Wink Idea

_________________


یادمان باشد دریای آرام، ناخدای قهرمان نمی سازد... Exclamation Exclamation Idea Idea Idea Idea
_________________


با کسی رابطه ی احساسی بر قرار کن که...
نه تنها افتخار میکنه که تو رو داره بلکه حاضره هر ریسکی رو بکنه
که فقط کنار تو باشه Wink Wink Wink Wink Exclamation Exclamation Idea Idea

_________________


اول اینکه اصلا قضاوت نکن دوم اینکه اگر این غلطو کردی یه جوری درباره آدما قضاوت کنید که اگه یه روزی خلافش بهتون ثابت شد ... شرمنده خودتون نشید !!!
_________________


هـمینکه "مـــا" یکدیگر را دوسـت داریم کافیست ....


بگـــــذار دنیا خودش را خفه کنـــــد ...




موضوعات مرتبط: روز نوشت، ،
برچسب‌ها: هـمینکه ,
[ سه شنبه 29 اسفند 1392 ] [ 14:55 ] [ آرتمیس ]

شاید که اندکی بنشیند کنار تو

اما کسی که بار سفر بست می رود

_________________


پشت ویترین مغازه ها جنسایی هست که خیلی گرونن …
یه چیزایی هم میشه پیدا کرد که ارزونه …
اما گاهی یه گوشه ای یه چیزی میذارن که شاید کهنه باشه ، شایدم معمولی اما روش نوشته “فروشی نیست” !
آدم باید از اون جنس باشه …



****************


خدایا دوست دارم...
کـسانی را می شناسم که با صدای بلند دعا می خوانند ولی دستشان به ستاره ای نمی رسد ! اما کسانی هستند که بی دعا با خدا دست میدهند …

_________________

وقتی که سرت شلوغه!
وقتی که داری خوش میگذرونی!!
اون موقعه اگه به یادش بودی ، دوســــت داشتنت رو نشــــون دادی..
وگرنـــه همــــــــــــه تو تنهاییشون دنبال یه همدم میگردن Exclamation Exclamation Exclamation Smile Smile

_________________

شاد باش
شاد باش نه یک روز,
هزاران روز . . .
بگذار آواز شاد بودنت چنان در شهر بپیچد که روسیاه شوند آنان که بر سر غمگین کردنت شرط بسته اند Wink Wink

_________________

روزی میرسد که برگ برنده ات" دل " میشود ,,,
ولی تو دیگر حاکم نیستی ,,,!

_________________


تو در ساحل قلبم قدم زدی،
و حال یک عمر امواجش...
برای بوسیدن ،
خاك پایت...
با اشتیاق...!
میایند و میروند
بی نتیجه!

_________________


انتقام
روز انتقام نزدیکه....
یه روز میاد که یخچال میاد در اتاقمونو هی باز میکنه،هی میبنده.... Mr. Green Mr. Green








موضوعات مرتبط: روز نوشت، ،
برچسب‌ها: روزی میرسد که,
[ سه شنبه 20 اسفند 1392 ] [ 14:55 ] [ آرتمیس ]

رو لانه شو







تو می‌خواهی ثروتمند‌تر شوی. موفق‌تر باشی. در زندگی‌ات بدرخشی. کامیابی را لمس کنی و خواسته‌هایت را در آغوش بگیری.

تو می‌خواهی خوش و سرخوش باشی.

می‌خواهی از زندگی‌ات هر چه بیشتر لذت ببری.

می‌خواهی شاداب و فرحناک باشی.

به خودت بنگر و خودت را ارزیابی کن.

اگر تو تقسیم‌کنندۀ ثروت و موفقیت و درخشش و کامیابی و خوشی و سرخوشی و لذت و شادابی و فرحناکی باشی، به خودت چه مقدار از اینها را می‌دهی؟
آمادگی دریافت چه مقدار از این برکت‌ها و نعمت‌ها را در خودت می‌بینی؟
چقدر با آنها هم‌ساز و هم‌نوایی؟

تو می‌دانی تا زمانی که ارتعاشات درونی‌ات ــ فکر و حس‌ات ــ هم‌سان و هم‌گونِ آن‌چه می‌خواهی نباشد، آن‌چه می‌جویی را نخواهی یافت.
تو در پی مرغی، در پی پرندۀ خوشبختی، همای سعادت؛ اما همچون دامی بر سر راه این مرغی.
مرغ از دام می‌رمد، نزدیکش نمی‌شود، به سراغش نمی‌آید. و حتی اگر ناخواسته اسیر دام شود، خوشحال نخواهد بود.
مرغِ ناخوش‌احوال، حال تو را هم خوش نمی‌کند. (برای همین هم هست که هم‌اکنون خیلی چیز‌ها داری که روزی آرزویت بودند اما دیگر خوشحالت نمی‌کنند. یا به زور آنها را به دست آورده‌ای، یا دیگر با آنها هم‌نوا نیستی؛ دامِ آنها شده‌ای.)

در پی مرغ نباش. لانۀ مرغ شو. آرامشگاه مرغ شو. مأمن و مأوای مرغ شو. مرغ خودش خواهد آمد.

در پی ثروت نباش. لانۀ ثروت شو. جاذب ثروت شو. ثروت خودش جذب تو خواهد شد.

در پی کامیابی نباش. شایستۀ کامیابی شو.

قدر خودت را بدان، استعداد‌هایت را بشناس، توانایی‌هایت را دریاب و آ‌نها را پرورش بده.

لانه و خانۀ موفقیت شو. موفقیت از آنِ تو خواهد شد.

تو بیشترِ عمرت را در پی نشانه‌های نادرست رفته‌ای.

وقتت را در جای نامناسب تلف کرده‌ای.

آن‌چه را می‌خواهی، بیرون از خود نجوی. هر آن‌چه می‌خواهی در درون تو هست.
لانه‌ها را بساز. مرغ‌ها از راه می‌رسند.

رو لانه شو.

تو می‌توانی.

پیشنهادهای عملی برای امروز:

در ابتدای روز، پس از برخاستن از خواب و پیش از ورود به جریان زندگی، تسبیحت را بردار و هر کدام از این جملات را با یک دور تسبیح بگو؛ و بهتر است با صدایی بگویی که به گوشت برسد:

من خودم را دوست دارم

من دوست‌داشتنی هستم

من می‌توانم

رو لانه شو

خدایا شکر

می‌توانی در پایان این کار، با دستانت بوسه‌ای بر گونه‌هایت بگذاری و خودت را در آغوش بگیری و به خودت بگویی: «…… جان، دوستت دارم!» (جای خالی، نام خودت را بگذار؛ مثلا امید جان، دوستت دارم! آرتا جان، دوستت دارم!)

یکی از چیزهایی را که مدت‌ها می‌خواسته‌ای اما هنوز به دستش نیاورده‌ای، به‌ خاطر بیاور.

آن چیز می‌تواند مثلا خودرو دلخواه، خانه، همسر رویا‌ها، شغل مورد علاقه، خرید یک وسیله، رفتن به دانشگاه، راه‌اندازی یک کسب‌وکار، بچه‌دار شدن و... باشد.

یک برگ کاغذ بردار، یا دفترچه‌ای، با یک قلم روان؛ یا می‌توانی از کامپیو‌تر یا تبلت یا تلفن همراهت استفاده کنی (هر وسیله‌ای را که راحت‌تری بردار)، و بر بالای صفحه، خواسته‌ات را بنویس.
در سطر بعدی، واژه‌های «دام» و «لانه» را بنویس.
با فراغِ خاطر و در جایی آرام، زیر هر کدام از این دو واژه مصداق‌هایشان را بنویس.

مثلا برای خرید خودرو دلخواهت، کجاهای وجودت دام هستی و کجا‌ها لانه؟ می‌بینی که بیشتر دام هستی تا لانه.
برای همین است که خواسته‌ات هنوز به واقعیت در نیامده.

ببین که چطور می‌توانی دام‌ها را برکَنی و بر لانه‌ها بیفزایی. از آگاهی تازه‌ات لذت ببر، و این فهرست را حفظ کن و دست‌کم ۲۱ روز هر روز آن را مرور کن و ببین چگونه با تغییر وجودت، می‌توانی تغییرش بدهی: از دام‌ها بکاهی و بر لانه‌ها بیفزایی.

از خواندن غزل مولانا، هر چند بار که خواستی، در طول امروز لذت ببر:

حیلت رها کن عاشقا، دیوانه شو دیوانه شو!
و اندر دل آتش درآ، پروانه شو پروانه شو!
هم خویش را بیگانه کن، هم خانه را ویرانه کن
وآنگه بیا با عاشقان هم‌خانه شو هم‌خانه شو!
رو سینه را چون سینه‌ها، هفت آب شو از کینه‌ها
وآنگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو!
باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی
گر سوی مستان می‌روی، مستانه شو مستانه شو!
آن گوشوار شاهدان هم‌صحبت عارض شده
آن گوش و عارض بایدت، دردانه شو دردانه شو!
چون جان تو شد در هوا ز افسانه شیرین ما
فانی شو و چون عاشقان، افسانه شو افسانه شو!
تو لیلة‌القبری برو، تا لیلة‌القدری شوی
چون قدر مر ارواح را کاشانه شو کاشانه شو!
اندیشه‌ات جایی رود، وآنگه تو را آن جا کشد
ز اندیشه بگذر چون قضا، پیشانه شو پیشانه شو!
قفلی بود میل و هوا، بنهاده بر دل‌های ما
مفتاح شو، مفتاح را دندانه شو دندانه شو!
بنواخت نور مصطفی آن اُستُن حنانه را
کمتر ز چوبی نیستی، حنّانه شو حنّانه شو!
گوید سلیمان مر تو را: بشنو لسان الطیر را
دامی و مرغ از تو رمد، رو لانه شو رو لانه شو!
گر چهره بنماید صنم، پر شو از او چون آینه
ور زلف بگشاید صنم، رو شانه شو رو شانه شو!
تا کی دوشاخه چون رخی؟ تا کی چو بیذق کم تکی؟
تا کی چو فرزین کژ روی؟ فرزانه شو فرزانه شو!
شکرانه دادی عشق را از تحفه‌ها و مال‌ها
هل مال را، خود را بده، شکرانه شو شکرانه شو!
یک مدتی ارکان بدی، یک مدتی حیوان بدی
یک مدتی چون جان شدی، جانانه شو جانانه شو!
ای ناطقه بر بام و در، تا کی روی در خانه پر؟
نطق زبان را ترک کن، بی‌چانه شو بی‌چانه شو!

مطلبی که خواندید، بخشی از کتاب در دست تالیفِ «دیوانه شو: ۴۰ روز با مولانا» نوشتۀ علی‌اکبر قزوینی است.

Wink Wink Wink Very Happy Very Happy Very Happy



موضوعات مرتبط: خواندنی ها ( انرژی مثبت و روان شناسی )، ،
برچسب‌ها: رو لانه شو ,
[ سه شنبه 4 اسفند 1392 ] [ 21:3 ] [ آرتمیس ]

سادگی یک مرد تنها




روبروم ایستاده بود ...

انگار داشت دورتراز شونه هامو نگاه میکرد ....

ازم پرسید: دنیا ارزش اینهمه سختی رو داشت؟

گفتم: فکر کنم به آرزوت رسیدی؟

آهی کشیدو ادامه داد: اینجوری میگن....

- ولی اونروزها کسی در مقابل من وظیفه ای نداشت...

اما الان همه برای من نسخه ی تکلیف میپیچند..!

گفتم: از مردم دلگیر نباش..!



گفت: روزگار خوبی داشتم...

انگار بی غم ترین مردعالم بودم...

اختیارم دست خودم بود..!

گفتم: خدارو شکر

ادامه داد: خیلی حواسم جمع بود توی عشق گرفتار نشم ...

خداوکیلی دم به تله نمیدادم...

ولی یه روزی یه خنده کار دلمو ساخت...

گفتم: شاید پشت اون خنده یه دنیا یا شاید خدا نشسته بوده..!

گفت: نمیدونم...

- ولی برای اینکه فراموشش کنم چند بار ازین سرزمین دور شدم...

خیلی دور..!

گفتم: مرزها فقط یک خط کاغذی هستند...

تو اونو همه جا با خودت میبردی..!



گفت: داره پیرم میکنه

گفتم: روزگار برای اونم اینجوریه

گفت: با همه ی زرنگیم...

- فکر میکردم توی همین دوره هم اگه بهش عشق بورزم باورم میکنه...

منم خیلی ساده عاشق شدم...

گفتم: قرار شد قضاوت نکنی.....

- و اگر در مورد عشقت قضاوت کنی نمیتونی بهش محبت کنی...



((گفت : بازم باشه))

((انگشتهای دستش روی دکمه های پیرهنش بازی میکرد))

لباشو گاز میگرفت...

میخواست جلوی من خودشو کنترل کنه..!



بهش گفتم: انتظارش هم شیرینه...

زیرچشم نگاهی کردو گفت: ولی خیلی طولانی شده ...

نه ازدلم میره نه جوابمو میده...

گفتم: اون حال بدتری داره...!



ازش پرسیدم: دلتنگشی؟

ناگهان بغضش ترکید...

(( جوری که تمام هیکلش میلرزید))

سرمو انداختم پائین..





موضوعات مرتبط: خواندنی ها ( انرژی مثبت و روان شناسی )، ،
برچسب‌ها: سادگی یک مرد تنها ,
[ سه شنبه 12 اسفند 1392 ] [ 13:42 ] [ آرتمیس ]

چنتام جمله كه خوشم اومده ازشون:



تو قسمت نظرات يه سايت: ترجيح ميدم تو چيزي كه ازش لذت ميبرم شكست بخورم نه تو چيزي كه از ش متنفرم موفق بشم!




Mr. Green Mr. Green Mr. Green Mr. Green Mr. Green

________________


هر چی که تو زندگیم یاد گرفتم، مدیون اشتباهاتمم Exclamation Exclamation Wink Very Happy
از اشتباه کردن نترسیم...
تجربه را تجربه کردن خطاست Exclamation Exclamation



***************



اين جمله‌ مونده رو توك زبونم :

بهترين كمكي كه ميتوني به خودت بكني اينه كه با خودت رو راست باشي.

يكي ديگه :


مگه چند بار ميخوايم زندگي كنيم. Very Happy Very Happy Mr. Green Mr. Green

_________________


سکوت همیشه نشونه ی رضایت نیس. گاهی وقتا نشونه ی عقله.



موضوعات مرتبط: دل نوشته ها، ،
برچسب‌ها: اين جمله‌ مونده رو توك زبونم : ,
[ دو شنبه 20 اسفند 1392 ] [ 14:27 ] [ آرتمیس ]

اگه......




1. اگه ماهی از سال بودم : یه ماه جدید که اسمش "اسفر" هستش 15 روز آخر اسفند و 15 روز اول فروردین

2. اگه یه روز بودم : شنبه
3. اگه یه عدد بودم : 11

4. اگه یه جهت بودم : مشرق (شرق)
5. اگه یه هم راه بودم : دوست

6. اگه یه نوشیدنی بودم : آب
7. اگه یه گناه بودم : شهوت

8. اگه یه درخت بودم : یه بید مجنون
9. اگه یه گل بودم : رز

10. اگه آب و هوا بودم : صاف و ملس ( بعد بارون)
11. اگه یه رنگ بودم : سفید یا سبز یا ابی روشن
12. اگه یه پرنده بودم : کبوتر

13. اگه صدا بودم : قهقهه
14. اگه یه فعل بودم : بخشیدن ، گذشتن

15. اگه یه خیابون بودم :
تو مشهد هیچ جایش
تو تهران ولیعصر ،
تو بیرجند همون خیابون بی سر و ته اسفالتی 20متری وسط بیابون با همون دوتا صخره ای که ازشون کل یخاطره دارم،
تو شیراز، حجت چهار.باهمون خونه پلاک 252 باهمون درختهایش و آدمهایش
تو نیشابور، خیابون فردوسی شمالی با همون کوچه حقیقتش

16. اگه یه پنجره بودم : یه پنجره ی دو جداره
17. اگه تاریخ بودم : دهه ی شصت

18. اگه یه فیلم بودم : مارمولک
19. اگه پزشک بودم : ماما

20. اگه یه وسیله آشپزخونه بودم : اجاق گاز
21. اگه یه ساز بودم : گیتار و ویالون

22. اگه یه کتاب بودم : لالایی های معروف و شازده کوچولو
23. اگه شعر بودم : غزل عاشقانه یا یه تک بیت که همه چیو برسونه مثل رباعیات خیام

24. اگه یه اسم بودم: شادی ، جهان، آرتا ، ستاره
25. اگه طبیعت بودم : یه جنگلی که یه راه محو الود از وسطش رد شه و بیرونش تاریکی و درونش نور باشه و یه رودم داشته باشه و یه آبشارم اون پشت مشتا پر از حیات و زندگی

26. اگه یه حس بودم : حس عاشق ماندن
27. اگه یه بازی بودم : نون بیار کباب ببر، لی لی، یه قل دوقل؛ گل یا پوچ
28. اگه یه بیماری بودم : سرماخوردگی

29. اگه یه فحش بودم : خر
30. اگه یه حیوون بودم : دلفین.اسب

31. اگه حکم دادگاه بودم : تبرئه

32. اگه میوه بودم :توتفرنگی، آلبالو (همه نوع استفاده میشه کرد ازش)
33. اگه یه هنر بودم : هنرفکر کردن، نقاشی و عکس، هنر خندوندن

34. اگه جاده بودم : در دست تعمیر


35. اگه ادم بودم: همینی که هستم



موضوعات مرتبط: دل نوشته ها، ،
برچسب‌ها: اگه, , , , , , ,
[ دو شنبه 18 اسفند 1392 ] [ 14:17 ] [ آرتمیس ]

هنگام گیر کردن در دستشویی چه می کنید؟!

 


شهروند نوجوان: گریه و زاری راه می اندازد ومادرش را صدا می زند!

شهروند دهه 70 (مذکر): سر جای قبلی خودش می نشیند. با آرامش آی فون را از جیب شلوار قرمزرنگش درمی آورد و آهنگ «نازنین ناز نکن درو رو کسی باز نکن ...» را گوش می دهد!

شهروند دهه 70 (مونث): سر جای قبلی خودش می نشیند. با آرامش آی فون را از کیف رنگی رنگی اش درمی آورد و اپلیکیشن تبدیل موبایل به آینه را فعال می کند. سپس با کمک آینه مشغول زیباسازی صورت خود می شود!

شهروند دهه 60 (مذکر): در فکر این است که آیا پدرش برای تنبیه، در را از پشت قفل کرده است؟! آیا نامزدش که نیم ساعت دیگر سر چهار راه انقلاب با هم قرار داشتند، رابطه اش را با او به هم می زند؟ آیا گشت ارشاد نامزدش را دستگیر می کند؟! آیا مادرش در مورد بویِ بدِ لباس هایش فکر بدی می کند؟! آیا در این لحظه دارند از او فیلم می گیرند تا علیه اش در دادگاه استفاده کنند؟ آیا زنده خواهد ماند؟! آیا ... در حالی که همینطور به فکرهایش ادامه می دهد، با نگرانی از جیب شلوار جین آبی رنگش، یک سکه در می آورد و با آن به درِ دستشویی می زند!

شهروند دهه 60 (مونث): در فکر این است که آیا پسرهای هم دانشگاهی اش با او شوخی کرده و در را از پشت قفل کرده اند؟ اگر خواستگارش این موضوع را بفهمد؟! اگر تا شب اینجا بماند و درِ خوابگاه بسته شود؟! اگر به خانواده اش در شهرستان اطلاع بدهند؟! اگر پدرش دیگر اجازه ادامه تحصیل به او ندهد؟! اگر او را مجبور کنند تا با پسرِ مش قاسم ازدواج کند؟! اگر از پسر مش قاسم بچه دار شود؟! اگر مجبور باشد تمام عمرش را خانه داری کند؟! اگر ... در حالی که برای سرنوشت شوم خودش گریه می کند از داخل کوله لپ تاپش یک آینه درمی آورد و ریمل های ریخته شده روی صورتش را پاک می کند!

شهروند دهه 50 (مذکر): یاد جوانی های خود می افتد که چقدر پر زور بود و می توانست در دستشویی را از جا بکند! از جیب شلوار پارچه ای خاکستری رنگش، یک ماژیک درمی آورد و روی در دستشویی یادگاری و شعر می نویسد!

شهروند دهه 50 (مونث): به خودش تلقین می کند که برای رسیدن به آرمان های برابری حقوق زنان با مردان، باید این شرایط سخت را تحمل کند. در همین حال سعی می کند تصویر خودش را در کاشیِ سفید دستشویی ببیند و جوش سه روز مانده روی صورتش را منهدم کند!

شهروند زندانی: سعی می کند با یک قاشق چایخوری دیوار دستشویی را خراب کند تا بتوان از مسیر فاضلاب فرار کند!

شهروند روشنفکر: از وقت به دست آمده نهایت استفاده را می کند و از داخل تبلتش مشغول خواندنِ ایبوکِ «جامعه باز و دشمنان آن» (کارل پوپر) می شود!

شهروند روشنفکر نما: یک گوشه ای می نشیند و سیگار می کشد!

شهروند شاعر: شعر می سراید؛ «سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند / و با این بو اگر در پشت در مانند، درمانند!»

شهروندن فرهیخته: در هر شرایطی به فرهنگ سازی فکر می کند. از داخل کلاسورش یک روان نویس مشکی درمی آورد و با خط نستعلیق روی در دستشویی می نویسد:

ای دوست، بعد از هر فشار و کِش مکش
لطفا سیفون بالای سرت را بکش

شهروند متوقع: سیفون را می کشد و می گوید: «بیا اینم سیفون، حالا در رو باز کن بیام بیرون!»

شهروند مهندس: سعی می کند با باز کردن لولای در، از دستشویی خارج شود.

شهروند فیزیکدان: از فرمول فشار (p=f/a) استفاده می کند. شیر آب را تا انتها باز می کند و مسیر آب را به طرف در خروجی می گیرد، سپس با کمک انگشت شستش، دهنهِ شلنگ را تنگ و تنگ تر می کند تا با کم شدن سطح (a) فشار افزایش یابد و بتواند در را سوراخ کند!

شهروند کامپیوتردان!: برق دستشویی را یک بار خاموش و روشن (ری استارت!) می کند، سپس دستگیره در را فشار می دهد تا ببیند آیا قفل در باز شده است یا نه؟!

شهروند اختلاسی: به نگهبان یک میلیارد رشوه می دهد تا در را برایش باز کند.

پوتین: به مدمدوف زنگ می زند و گرای دستشویی را به او می دهد. بعد از چند دقیقه یک هلیکوپتر نظامی بر بالای دستشویی ظاهر می شود.کماندوها سقف دستشویی را به وسیله موشک آر پی جی منفجر می کنند و با کمک عملیات راپل، پوتین را از دستشویی به داخل هلیکوپتر می آورند! پوتین مدمدوف را بغل می کند و در گوش اومی گوید: «نشون دادی که لیاقت داری باز هم بعد از من رئیس جمهور بشی! دیگه داشتم خفه می شدم!»

دولت: به رئیس دفترش زنگ می زند تا از شهرداری به دلیل ترویج بی بند و باری، تجاوز به حریم خصوصی شهروندان، سوء استفاده از اموال عمومی، گران شدن سکه! افزایش بیکاری، مهاجرت پرستاران و ... شکایت کند!

شهروند نگران: با 125 تماس می گیرد.

شهروند خیلی نگران: با 115 تماس می گیرد!

شهروند رِند: نوشته های رویِ در و دیوارِ دستشویی را می خواند و برخی از شماره ها را در موبایلش ذخیره می کند!

شهروند معمولی: کمی در را فشار می دهد، در باز می شود، دستش را داخل روشویی می شورد، آبی به موهایش می زند و خارج می شود!



موضوعات مرتبط: خواندنی ها ( انرژی مثبت و روان شناسی )، ،
برچسب‌ها: هنگام گیر کردن در دستشویی چه می کنید؟! ,
[ دو شنبه 20 اسفند 1392 ] [ 13:56 ] [ آرتمیس ]

بی اعتنایی همسر و بچه ها به مرد

مرد مانند هر روز به خانه برگشت. زنگ زد... اما كسي در را برايش باز نكرد! پس خود وارد شد. سلام كرد... كسي جوابش را نداد! دليلش را پرسيد...
باز همه سكوت كردند! كسي به او اعتنايي نمي كرد، حتي دختر كوچكش! حيران و غمگين گوشه اي نشست. زنگ تلفن به صدا در آمد....
به همسرش خبر دادند كه مرد در سانحه اي كشته شده است! Embarassed Embarassed Embarassed

 

 

***********

 

افلاطون

افلاطون می گه:
اگه با دلت چیزی یا کسی رو دوستداری زیاد جدی نگیرش، چون ارزشی نداره، چون کار دل دوست داشتنه، مثل کار چشم که دیدنه..
اما اگه یه روز با عقلت کسی رو دوست داشتی، اگه عقلت عاشق شد، بدون که داری چیزی رو تجربه می کنی که اسمش عشق واقعیه

******

عشق چیه؟

یه دختر ۵ساله از داداش بزرگترش پرسید .....:عشق چیه؟

و اون جواب داد: عشق حسیه که وقتی تو شکلات مدرسمو از پاکت خوراکیام

بر میداری من همیشه گرسنه می مونم ..... ولی هنوز دلم نمیاد جای خوراکیام رو عوض کنم

Wink Wink

_________

مرگ خانواده ی 5 نفره


زن گفت : نزارشون بیرون تا وقتی ماشین می آد ، باز این لعنتی ها پاره اش میکنند بوی گندش کوچه رو ور میداره
مرد قبل از گره زدن پلاستیک روی آشغالها سم ریخت و گفت دیگه کارشون تمومه , فردا جنازه هاشونو شهرداری از گوشه و کنار خیابون جمع میکنه , و کیسه زباله رو بیرون برد .
فردا روزنامه ها تیتر زدند :
( مرگ خانواده 5 نفره بر اثر مسمومیت ناشی از خوردن پس مانده های غذایی ) Rolling Eyes Rolling Eyes Rolling Eyes Sad

***********

روزگار خفت بار

سرعتشو كم كرد و كشید كنارِ خیابون شیشه رو داد پائین گفت یه شب 60 تومن
نگاه كرد دید همسرشه

_________________

 

مادر در این دنیا نبود


ساعت ۳ شب بود که صدای تلفن، پسر را از خواب بیدار کرد.
پشت خط مادرش بود، پسر با عصبانیت گفت: چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار کردی؟
مادر گفت: ۲۵ سال قبل در همین موقع، شب تو مرا از خواب بیدار کردی فقط خواستم بگویم تولدت مبارک.
پسر از اینکه دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد.
صبح سراغ مادرش رفت. وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمع نیمه سوخته یافت…
ولی مادر دیگر در این دنیا نبود...

_________________

 

ترکم کنی میمیرم


یه دختر و پسر که روزی همدیگر را با تمام وجود دست داشتن ، بعد از پایان ملاقاتشون با هم سوار یه ماشین شدند و آروم کنار هم نشستن ... دخترمیخواست چیزی را به پسر بگه ، ولی روش نمیشد ..!
پسر هم کاغذی را آماده کرده بود که چیزی را که نمیتوانست به دختر بگوید در آن نوشته شده بود ...
پسر وقتی دید داره به مقصد نزدیک میشه ، کاغذ را به دختر داد ..
دختر هم از این فرصت استفاده کرد و حرفش را به پسر گفت که شاید پس
...
از پایان حرفش پسر از ماشین پیاده بشه و دیگه اون را نبینه ..
دختر قبل از این که نامه ی پسر را بخواند ، به اون گفت :

دیگه از اون خسته شده ، دیگه مثل گذشته عشقش را نسبت به اون از دست داده و الان پسر پیدا شده که بهتر از اونه ..!
پسر در حالی که بغض تو گلوش بود و اشک توی چشماش جمع شده بود ، با ناراحتی از ماشین پیاده شد............
در همین حال ماشینی به پسر زد و پسر درجا مــُـرد ..
دختر که با تمام وجود در حال گریه بود ، یاد کاغذی افتاد که پسر بهش داده بود!
وقتی کاغذ رو باز کرد پسر نوشته بود : " اگــه یــه روز تــرکــم کـنــی میــمیــرم " Rolling Eyes Rolling Eyes Rolling Eyes

_________________

 

 

 


موضوعات مرتبط: خواندنی ها ( انرژی مثبت و روان شناسی )، ،
برچسب‌ها: ترکم کنی میمیرم ,
[ دو شنبه 20 اسفند 1392 ] [ 13:2 ] [ آرتمیس ]

دنیای سیاست

 



گفت :از دختر یکی از دوستام پرسیدم که وقتی بزرگ شدی میخوای چیکاره بشی؟

...
نگاهم کرد وگفت که میخواد رئیس جمهور بشه.
... ... دوباره پرسیدم که اگه رئیس جمهوربشی اولین کاری که دوست داری انجام بدی چیه؟

جواب داد : به مردم گرسنه وبی خانمان کمک میکنه.

بهش گفتم : نمی تونی منتظر بمونی که وقتی رئیس جمهور شدی این کار رو انجام بدی ، می تونی از فردا بیای خونه ی

من و چمن ها رو بزنی ، درخت هارو وجین کنی و پارکینگ رو جارو کنی. اونوقت من به تو 50 دلار میدم و تو رو میبرم

جاهایی که بچه های فقیر هستن و تو میتونی این پول رو بدی بهشون تا برای غذا و خونه ی جدیدخرج کنن.

مستقیم توی چشمام نگاه کرد و گفت: چرا همون بچه های فقیررو نمیبری خونه ت تا این کارها رو انجام بدن و همون پول رو به خودشون بدی؟

نگاهی بهش کردم وگفتم به دنیای سیاست خوش اومدی....!!!!!!!!!!



موضوعات مرتبط: روز نوشت، ،
برچسب‌ها: دنیای سیاست ,
[ دو شنبه 17 اسفند 1392 ] [ 13:13 ] [ آرتمیس ]

دختر و مادر شوهر


دختری ازدواج کرد و به خانه شوهر رفت ولی هرگز نمی توانست با مادرشوهرش کنار بیاید و هر روز با هم جرو بحث می کردند.

عاقبت یک روز دختر نزد داروسازی که دوست صمیمی پدرش بود رفت و از او تقاضا کرد تا سمی به او بدهد تا بتواند مادر شوهرش را بکشد.

داروساز گفت اگر سم خطرناکی به او بدهد و مادر شوهرش کشته شود، همه به او شک خواهند برد، پس معجونی به دختر داد و گفت که هر روز مقداری از آن را در غذای مادر شوهر بری...زد تا سم معجون کم کم در او اثر کند و او را بکشد و توصیه کرد تا در این مدت با مادر شوهر مدارا کند تا کسی به او شک نکند.

دخترمعجون را گرفت و خوشحال به خانه برگشت و هر روز مقـداری از آن را در غـذای مادر شوهـر می ریخت و با مهربانی به او می داد.

هفته ها گذشت و با مهر و محبت عروس، اخلاق مادر شوهر هم بهتر و بهتر شد تا آنجا که یک روز دختر نزد داروساز رفت و به او گفت: آقای دکتر عزیز، دیگر از مادر شوهرم متنفر نیستم. حالا او را مانند مادرم دوست دارم و دیگر دلم نمی خواهد که بمیرد، خواهش می کنم داروی دیگری به من بدهید تا سم را از بدنش خارج کند. داروساز لبخندی زد و گفت: دخترم، نگران نباش. آن معجونی که به تو دادم سم نبود بلکه سم در ذهن خود تو بود که حالا با عشق به مادر شوهرت از بین رفته است..
Wink Wink Wink Wink



موضوعات مرتبط: خواندنی ها ( انرژی مثبت و روان شناسی )، ،
برچسب‌ها: دختر و مادر شوهر ,
[ دو شنبه 15 اسفند 1392 ] [ 13:13 ] [ آرتمیس ]

چطور ، بهتر زندگی کنم ؟


مهم اینست كه با طلوع آفتاب از خواب بر خیزی و برای زندگیت ، با تمام توان و با تمام وجود شروع به دویدن كنی .. Mr. Green Mr. Green Mr. Green Mr. Green Wink Wink Wink Very Happy Very Happy



************

ما وقتی حضور دیگران را احساس می کنیم که اجازه دهیم آنها بخشی از وقت ما را داشته باشند.

*********


گاهی به نگاهت نگاه کن! Neutral

*********

روی تختـه سیـــاه ، کودکی با گچ نــــوشت ... این زندگـی سخت تـر از امتحــان آخـــر خرداد بـــود !!! Rolling Eyes Rolling Eyes

*********


گل فروش و من



رفتم نشستم کنارش گفتم:برای چی نمیری گلات رو بفروشی؟ گفت:بفروشم که چی؟ تا دیروز میفروختم که با پولش ابجیمو ببرم دکتر دیشب حالش بد شد و مُرد با گریه گفت:تو میخواستی گل بخری؟ گفتم:بخرم که چی؟ تا دیروز میخریدم برای عشقم امروز فهمیدم باید فراموشش کنم...! اشکاشو که پاک کرد,یه گل بهم داد با مردونگی گفت:بگیر باید از نو شروع کرد تو بدون عشقت,من بدون خواهرم.. Cool Cool




موضوعات مرتبط: دل نوشته ها، ،
برچسب‌ها: گاهی به نگاهت نگاه کن! Neutral,
[ دو شنبه 25 اسفند 1392 ] [ 21:57 ] [ آرتمیس ]

یه چیزی در وجودت باید بمیره تا چیزی جدید در روحت متولد بشه



وقتی مرده ای را در خواب می بینید یعنی چیزی از اون فرد(یکی از انرژی های روانی )از تو خیلی دور است. مثل پدر فوت شده ای که برای ما نماد قدرت بوده در خواب معنیش اینه باید مثلا قدرت از دست رفته را کاریش کرد .



تعریف خاطره کوهنوردی دکتر شیری :

سال ۷۹-۸۰ بود با مهرداد افسری ( که الان عکاس مشهوری است و تو خونه ام ۲ تا از کارهاش را دارم ) و اکیپی از دوستاش برای فتح قله دماوند حرکت کردیم.من تمرین منظم بدنسازی داشتم و فکر میکردم آمادگی بدنی خوب داشتن برای دماوند همینهاست ! اما چیزی که پیش بینی نکرده بودم سرمای زیر ۱۵ درجه در ۲۰ مرداد بود و متاسفانه سرتیم هم جهت استفاده از لباس مناسب ، نکته ای نگفته بود!! در ارتفاع ۵۰۰۰متری ( آبشار یخی ) در اثر سرمای شدید نمی تونستم یک قدم به جلو برم و اگر هم می ایستادم یخ میزدم!!



در اون حالت کرختی روانی عجیبی را تجربه کردم که رفتم تو پذیرش اینکه “می میرم” و دیگه فرقی نمیکرد هیچی برام . در همین لحظه تصمیم به برگشت گرفتن پیدا کردم . راه برگشت برای کسی که بار اول رفته خیلی سخته و نکته اش برام این بود که فکر کردم” من که می میرم حالا ۵۰۰ متر پایین تر! ” این تجربیات به انتها رسیدن روی تصمیم گیری های زندگی تاثیر داره.اینکه هر انتخابی و تصمیمی خوبی ها و بدی هایی داره ولی بهتر از ماندن در پناهگاه است که بعضی ها به خاطر یه بار شکست عاطفی تصمیم میگرند وارد حوزه ای مثل عشق دیگه نشوند! خب برو شنا یاد بگیر و تو برکه و استخر هم برو لذت ببر !

********************

در داستان ها یک پایان خود آغاز دیگری است از سفر.چون تکامل در سفر است.

عشق باید بمیره تا چیز تازه ای رشد کنه.مار هم پوست میندازه تا پوست جدید رشد کنه.
بعضی نوستالژی های “اول آشناییمون یادم میاد” باید بپره.


داستان ژاپنی هست که میگه اگر همه چیزت سر جاش هست (عشق – خانواده –و…) وقت مرگت فرا رسیده.حالا این مرگ الزاما جسمانی نیست بلکه حالتی روانی باید بمیره .دیگه بازی های این طرف تمام شده . مثل بازی آتاری که وقتی بالاترین رکرود رو میزنی دیگه انتهایی نداره!از یه جایی به بعد دیگه امتیاز بالاتر لذتی نداره!



ما میریم روانکاوی ، خودشناسی و… آیا ما آدم بهتری میشیم یا خطرناکتر؟؟آیا ما می تونیم آدم بهتری بشیم بدون اینکه خطرناکتر بشیم؟ ما خطرناکتر میشیم زیرا دیگه با چراغ میبینیم مسیر را !

مثال اینکه با کلی شوق و ذوق نون خامه ای میخوری اما بهت نمی سازه و یک ساعت که بعد بالا میاری باورش سخته که با چه چیز متعفنی روبرو میشی! تصور اینکه این آدم ظاهرا متمدن با شخصیت می تونه چه چیز وحشتناک و متعفنی بشه سخته!!

سیستم جهاز هاضمه ما اگر بخواد خوب کار کنه هر چیز تازه ای مثل گوشت رو به تعفن تبدیل میکنه در غیر اینصورت درست عمل نمیکنه! تعفنها محصول یک روند سالم هستند ، چیزی که خطرناکه اینه که فرد از تعفن عبور نکنه


یه چیزی در وجودت باید بمیره تا چیزی جدید در روحت متولد بشه Mr. Green Mr. Green Mr. Green



موضوعات مرتبط: دل نوشته ها، ،
برچسب‌ها: یه چیزی در وجودت باید بمیره تا چیزی جدید در روحت متولد بشه ,
[ دو شنبه 28 اسفند 1392 ] [ 12:57 ] [ آرتمیس ]

سوال مهم که هر روز باید از خودتان بپرسید





سعی کنید این سوالات را در انتهای هر روز از خودتان بپرسید. اینکار به شما کمک می‌کند فردی بهتر و موفق‌تر شوید.

1. بهترین اتفاقی که امروز برایم افتاد چه بود؟

چه اتفاقی باعث شد احساس غرور، شادی، یا قدرشناسی کنید؟ آیا امروز حتی برای لحظه‌ای احساس لذت و موفقیت کردید؟

برای لحظه‌ای دوباره آن احساس را در خودتان زنده کنید. ما لحظات اینچنینی بیشتری در زندگیمان نیاز داریم، به همین خاطر بهتر است که به چیزهای مثبت فکر کنیم. خیلی وقت‌ها اتفاقات خوب را نادیده می‌گیریم. اما نباید اینطور باشد، باید از آنها نهایت لذت را برده و قدردانشان باشیم. این سوال کمک می‌کند، مثبت، شاد و قدرشناس باشیم.

2. چه کاری را می‌توانستم بهتر انجام دهم؟

از تجربیات امروزتان چه درسی می‌توانید بگیرید؟ چه اشتباهی مرتکب شدید که باید در آینده از آن جلوگیری کنید؟ چطور می‌توانستید یک موقعیت گفتگو را بهتر انجام دهید؟ به راه‌هایی فکر کنید که این مسئله را در آینده بهبود بخشید.

3. مهمترین کاری که فردا باید انجام دهم چیست؟

کدام کار است که به تنهایی اهمیت زیادی دارد و تفاوت زیادی در روز من ایجاد خواهد کرد؟ اگر برنامه روزانه دارید، مطمئناً این کار باید در آن نوشته شده باشد--و احتمالاً در راس آن لیست. به این فکر کنید که چطور اول صبح آن کار را به اتمام برسانید. این سوال کمکتان می‌کند روی کارهای مهم روزانه خود متمرکز شوید.

4. چه کار جدیدی را فردا می‌توانم امتحان کنم؟

زندگی سفری اکتشافی است. در هر سنی هم که باشیم، باید هر روز یک کار جدید را امتحان کنیم. فردا چه تجربه جدیدی می‌توانید داشته باشید؟

5. مهمترین فردی که در زندگی من وجود دارد کیست و چه کاری برای او انجام می‌دهم؟

روی کسی که دوست دارید—همسرتان، فرزندتان، والدین یا هر کس دیگر—متمرکز شوید. آیا به آنها گفته‌اید یا نشان داده‌اید که چقدر برایتان اهمیت دارند؟ فردا چه کاری می‌توانید برای کمک کردن، شاد کردن و یا غافلگیر کردن آنها انجام دهید؟ ما خیلی وقت‌ها آنقدر مشغول می‌شویم که عزیزانمان را فراموش می‌کنیم. این سوال باعث می‌شود دوباره به آنها بپردازید.

همین. 5 سوال ساده اما مهم که می‌تواند کمکتان کند زندگیتان را بهتر کنید. سعی کنید هر شب قبل از خواب این سوالات را از خودتان بپرسید.



موضوعات مرتبط: خواندنی ها ( انرژی مثبت و روان شناسی )، ،
برچسب‌ها: سوال مهم که هر روز باید از خودتان بپرسید ,
[ دو شنبه 26 اسفند 1392 ] [ 17:2 ] [ آرتمیس ]

کارهایی که موجب دوام دوستی می شوند

 

 

 

 


۱. کم حرف بزنید و زیاد گوش کنید

بیشتر مردم همیشه دوست دارند در مورد خودشان صحبت کنند. اما باید کمی محتاط بود. اگر همیشه در مورد خوشحالی ها، موفقیت ها، دردها یا مشکلات خود با دیگران صحبت کنیم، آنها از این همه خودخواهی ما عاصی خواهند شد.

اگر سعی کنیم بیشتر از اینکه حرف می زنیم به حرف های دیگران گوش کنیم، دوستان ما احترام و ارزش بیشتری برای ما قائل خواهند بود. بعضی از مردم نمی دانند که زیاد صحبت می کنند و این خوب نیست. اما اگر جزو این دسته از افراد هستید حتما این توصیه فیلسوف رومی – اپیکتیتوس – را آویزه گوش خود کنید: «خداوند یک زبان و دو گوش به ما داده است. بنابراین، باید دوبرابر اینکه حرف بزنیم، گوش کنیم.»

۲. کدام یک، حق به جانب بودن یا همدلی با دیگران مهم تر است؟

بسیاری از مشکلاتی که در دوستی ها رخ می دهند برای این است که می خواهیم همیشه غرور خود را حفظ کنیم و حق به جانب باشیم. سعی نکنید همیشه حرف آخر را شما بزنید. رابطه سالم در نتیجه برنده شدن در یک بحث بیهوده ایجاد نمی شود. سعی کنید عقب نشینی کنید: بسیاری از بحث ها و مشاجره ها واقعا بی ارزش و بی اهمیت هستند.

۳. سخن پراکنی نکنید

اگر برای رابطه دوستی خود ارزش و احترام قائل هستید نباید هرگز در مورد شکست ها یا مشکلات دوست خود پیش دیگران غیبت کنید. ممکن است این حرف ها به گوش او برسند. با این کار فقط رابطه دوستی خود را ضعیف می کنیم و شاید منجر به از بین رفتن آن بشویم. از غیبت کردن در مورد همه پرهیز کنید. به طور ناخودآگاه، مردم به فردی که در مورد دیگران صحبت می کند و نظر می دهد نمی توانند اعتماد کنند. اما برعکس، افرادی که هیچ گاه در مورد دیگران نظر منفی ندارند و پشت سر کسی حرف نمی زنند بیشتر مورد اعتماد و علاقه دوستان هستند.

۴. بخشش

بخشش، فقط یک کلیشه نیست، بلکه فاکتوری قدرتمند و مهم برای سالم نگه داشتن روابط است. بخشش واقعی زمانی پیش می آید که ما دوست داشته باشیم اتفاقات پیش آمده را فراموش کنیم. اگر یک روز طرف را ببخشیم و چند وقت بعد دوباره رفتار اشتباه او را یادآوری کنیم، این بخشش واقعی نیست. به این فکر کنید وقتی کار اشتباهی انجام می دهید تا چه اندازه دوست دارید دیگران شما را ببخشند و آن را فراموش کنند.

۵. بدانید چه زمانی باید سکوت اختیار کرد

اگر فکر می کنید دوست شما ایده نادرست و فکر اشتباهی دارد، لازم نیست با او مخالفت و بحث کنید. فقط ساکت باشید و اجازه دهید آنها کارهای خود را همان گونه که می خواهند پیش ببرند. درست نیست همیشه برای رفتارهای آنها احساس مسوولیت کنید. شما فقط می توانید از دوستان خود حمایت کنید اما نمی توانید به جای آنها زندگی و تصمیم گیری کنید.

کارهایی که موجب دوام دوستی می شوند

۶. انگیزه درست داشتن

اگر به دوستی اینگونه نگاه کنید که چه سودی از آن عایدتان می شود، در اشتباه محض قرار دارید. اینگونه روابط همیشه با دودلی همراه و موقتی هستند. اگر از ایجاد یک رابطه به دنبال سود و منفعت خود باشید خیلی زود متوجه می شوید طرف مقابل نیز همین گونه می شود. این نوع روابط باعث ایجاد حس حسادت و عدم امنیت می شود. زمانی که احساس کنید طرف مقابل چیزی برای عرضه ندارد، این رابطه به راحتی از بین می رود. دوستی واقعی بر احترام و ارزش دوطرفه استوار است و به منافع شخصی افراد کاری ندارد.

۷. همدل و همزبان بودن

یکی از اساسی ترین راز های داشتن رابطه سالم، ایجاد همدلی است. به این معنا که همیشه مراقب تاثیر رفتار و گفتار خود بر دیگران هستید. اگر وقعا یکدل و همزبان باشید هیچ گاه مرتکب کاری نمی شوید که دوستتان از شما برنجد. وقتی همدلی و وحدت بین دو طرف وجود داشته باشد، هیچ گاه حسادت یا ناامنی پیش نمی آید. به طور مثال، اگر واقعا دوست خود را رفیق خود بدانید از موفقیت ها او خوشحال می شوید و هرگز دچار حسادت نمی شوید. با دیگران همیشه به گونه ای رفتار کنید که دوست دارید با شما رفتار شود. این شعار یک رابطه سالم است.

۸. شوخ طبعی

هیچ گاه خیلی جدی نباشید. سعی کنید همیشه بخندید و خود را برتر از دیگران فرض نکنید. شوخ و همردیف بقیه بودن احساس خوبی به دو طرف می بخشد. عزت نفس داشتن و شوخ طبعی بهترین درمان برای شرایط ناگوار و ناراحت کننده در دوستی است.

۹. رابطه خود را خیلی تحلیل نکنید

داشتن یک رابطه سالم به این معنا نیست که بیشتر زمان خود را در اتاق مشاره و روانشناسی سپری کنیم. بلکه به این معناست که به دیگران کمی اهمیت دهیم و تاریخ تولد یا ازدواج آنها را به خاطر داشته باشیم. اما اینکه ساعت ها به تحلیل و آنالیز دوستی ها و رفتارهای دیگران بپردازیم، درست نیست. این باعث می شود همه چیز خیلی منطقی پیش برود، بهترین کار فراموش کردن تجربه های تلخ و رفتارهای ناشایست است. اینکه بیشتر زمان خود را به بحث و تفکرات منفی بگذرانید، سعی کنید شاد باشید.

۱۰. توجه و بی طرفی

دوستی سالم باید بر بی طرفی استوار باشد. مردم اصولا بی طرفی را با بی اعتنایی اشتباه می گیرند. اغلب مواقع، وقتی رابطه صمیمی با کسی داریم، دوست داریم تا آنها به روش هایی که ما می خواهیم رفتار کنند. اگر این کار را انجام ندهند احساس بدی به ما دست می دهد و سعی در عوض کردن آنها داریم. رابطه سالم مبتنی بر بی طرفی به این مفهوم است که پیشنهادهای خوبی برای طرف مقابل داشته باشیم اما اگر به آن ترتیب عمل نکرد، از او ناراحت نشویم. Wink Wink Wink Wink Wink


موضوعات مرتبط: خواندنی ها ( انرژی مثبت و روان شناسی )، ،
برچسب‌ها: کارهایی که موجب دوام دوستی می شوند ,
[ دو شنبه 23 اسفند 1392 ] [ 19:57 ] [ آرتمیس ]

راه برای داشتن نگرش مثبت



1. از هر روز ممنون باشید.

هر چیزی که به خودتان می‌گویید یا برای آن دعا می‌کنید، باید برای همه چیزهایی که به شما داده شده، مثل محلی برای زندگی، خانواده، کار، لباس، همسایه‌ها، وسیله حمل‌ونقل، تحصیلات، نور خورشید، غذا، سلامتی و آزادی متشکر باشید. حتی اگر فقط بعضی از اینها یا مقدار کمی از آنها را داشته باشید، برای همان مقدار هم باید قدردان باشید.

2. نعمت‌هایی که به شما داده شده را بشمارید.

درکنار قدردانی کلی، نعمت‌ها و فواید شخصی زندگیتان را ببینید. اینها می‌تواند چیزهایی مثل داشتن ذهنی باز، هیکلی زیبا، مبلمان قشنگی برای خانه، زندگی اجتماعی، وقت استراحت، دوستان قابل‌اعتماد، بیمه سلامتی، سرگرمی‌های مختلف و چیزهای زیاد دیگری باشد که فقط زمانی که از شما گرفته می‌شود متوجه آنها می‌شوید. حتی می‌توانید لیستی از آنها تهیه کنید و هر زمان که چیز دیگری به ذهنتان رسید به آن لیست اضافه کنید. بعد زمانیکه احساس ناراحتی داشتید، لیستتان را مرور کنید و همه چیزهای خوب زندگی را به خودتان یادآور شوید.

3. بدون اینکه به کسی بگویید، کار نیک انجام دهید.

هیجان‌انگیز نیست که بدون اینکه به کسی بگویید به او کمک کنید؟ هیجان روی صورت یک مادر تنها که با کلی خرید موادغذایی از طرف فردی ناشناس مواجه می‌شود را تجسم کنید یا لبخند زیبای یک کودک وقتی دوچرخه‌ای که اسم او روی آن نوشته شده را دریافت می‌کند. یک همسایه پیر و ناتوانتان وقتی ببیند اول صبح یک نفر به باغچه او رسیدگی کرده چقدر خوشحال خواهد شد. کارهای خوب زیادی هست که می‌توانید برای هم‌نوعان خود انجام دهید. با این کارها احساس بسیار بهتری به خودتان و دنیای پیرامونتان پیدا خواهید کرد.

4. یک کینه قدیمی را ببخشید.

به دل نگه داشتن یک کینه برای هفته‌ها، ماه‌ها یا سالها، صورت شما را تلخ می‌کند. با فردی که در حقتان بدی کرده تماس بگیرید، چه با ایمیل، چه تلفن یا یادداشت و با الفاظی بامحبت بخشش خود را ابراز کنید. وقتی چنین قدرت شخصیتی از خودتان نشان می‌دهید، احساسی عالی به خودتان پیدا می‌کنید و این در را برای روابط قدیمی به روی شما باز کرده و کمکتان می‌کند احساس خوبی نسبت به رفتارهای سخاوتمندانه خود داشته باشید.

5. بخشش بخواهید.

اگر در حق کسی بدی کرده‌اید اما مغرورانه آن را نمی‌پذیرید، حال زمان طلب بخشش است. با آن فرد تماس بگیرید و پشیمانی خود را ابراز کنید. اگر فردمقابل سخت‌گیری کرد، از او برای اینکه به حرف‌هایتان گوش داده است تشکر کنید و بگویید که باید این موضوع را فراموش کنید. با داشتن رفتاری محترمانه و مودبانه، واکنش طرف‌مقابلتان هر چه که باشد، باز هم عذرخواهی شما باعث می‌شود کینه از دلتان بیرون بیاید. با این کار احساسی بهتر، قوی‌تر و آزادتر خواهید داشت.

6. قدر وسایلتان را بدانید.

آیا تا حالا به کیفیت خوب کفش‌های چرمی‌تان دقت کرده‌اید؟ به مزه عالی کیک سیب خوشمزه مادربزرگ چطور؟ از روکش‌های جدید ماشینتان لذت می‌برید؟ فوق‌العاده نیست که می‌توانید بعد از یک روز سخت کاری روی کاناپه راحت نشیمن دراز بکشید؟

همه این وسایل شاید درمقایسه با چیزهای دیگر کوچک و جزئی به نظر برسند اما به نوبه خود بی‌قیمت هستند و آرامش و راحتی احساسی و جسمی و همچنین غرور و رضایت از داشتن آنها را به همراه دارند. از اینکه می‌توانید کفش‌های چرمی دست‌دوز بپوشید، کیک سیب مادربزرگ را بخورید و در آرامش خانه‌تان استراحت کنید باید خوشحال باشید. خیلی‌ها این امکانات را ندارند.

7. از کسی تعریف کنید.

وقتی احساس بدی دارید، از یک نفر که نزدیکتان است تعریف کنید. گفتن عبارات مثبت و تحسین آمیز درمورد ظاهر، رفتار، سلامتی، یا عملکرد کاری کسی به او کمک می‌کند احساس بهتری پیدا کند و شما هم از اینکه روز آن فرد را زیباتر کرده‌اید، احساس خوبی پیدا می‌کنید.

8. منظره را تحسین کنید.

جایی یک صندلی راحت پیدا کنید و منظره مقابلتان را تحسین کنید. این منظره می‌تواند یک پارک شهری کوچک کنار محل‌کارتان، انبوه درختان در محله یا جاده‌ای زیبا در تعطیلات آخرهفته باشد. مناظر طبیعی استرس و فشار فکری شما را گرفته و به ریلکس شدن شما کمک می‌کنند.

9. چیزی اهدا کنید.

اگر وسیله‌ای در خانه دارید که از آن استفاده نمی‌کنید، آن را به کسی بدهید که به آن نیاز دارد. آدم‌های زیادی می‌توانند از تلویزیون، کامپیوتر، دستگاه آبمیوه‌گیری و خیلی چیزهای قدیمی دیگر شما لذت ببرند. اگر خودتان کسی را نمی‌شناسید که نیازمند باشد، می‌توانید آن را به سازمان‌های مشخص که این وظیفه را بر عهده دارند، بدهید. نتیجه آن باید لبخند روی لبانتان بیاورد.

10. برای کمک به نیازمندان داوطلب باشید.

اگر برنامه‌کاری پرمشغله‌ای دارید، یک بار در سال کمک کردن کردن کافی خواهد بود. درغیراینصورت، سعی کنید هر ماه برای کمک به افراد نیازمند، چند ساعتی وقت بگذارید؛ کارهایی مثل رساندن موادغذایی به در خانه نیازمندان، بردن افراد سالخورده به دکتر و از این قبیل. راه‌های زیادی برای کمک وجود دارد که باعث می‌شود احساس مفید بودن کنید.

11. یک ترانه را با صدای بلند بخوانید.

قبول کنید، وقتی آواز می‌خوانید سخت است که حالتان بد بماند. وقتی احساس ناراحتی کردید، ترانه‌ای را با خود زمزمه کنید.

12. لبخند بزنید.

هر زمان احساس کردید ناراحتید، جلوی آینه بروید و لبخند بزنید. وقتی لبخند مصنوعی خودتان را ببینید مطمئناً خوشتان نخواهد آمد. آنوقت باید آن لبخند را آنقدر تکرار کنید تا همانی شود که خودتان دوست دارید. لبخند زدن قدرتی فوق‌العاده دارد. وقتی به اطرافیانتان لبخند می‌زنید، احتمال اینکه آنها هم در جواب به شما لبخند بزنند بسیار زیاد است و همین مسئله روحیه هر دو شما را بهتر کرده و دوستی بینتان را نیز قوی‌تر می‌‌کند. حتی وقتی مریض، عصبانی یا ناراحت هستید، سعی کنید وقتی دیگران به شما نگاه می‌کنند باز لبخند بزنید. یادتان نرود لبخند مسری است و روحیه‌ای عالی به هر دو طرف می‌دهد.

حال می‌دانید چطور باید رویکردی مثبت پیدا کنید. با تکرار این کارها، روز به روز فرد مثبت‌تری شده و از زندگی خود لذت خواهید برد. سعی کنید نگرش مثبت خود را با دیگران نیز سهیم شوید تا دنیای زیباتری بسازید. Mr. Green Mr. Green Mr. Green Mr. Green Mr. Green Mr. Green Mr. Green Mr. Green Mr. Green



موضوعات مرتبط: خواندنی ها ( انرژی مثبت و روان شناسی )، ،
برچسب‌ها: راه برای داشتن نگرش مثبت ,
[ دو شنبه 21 اسفند 1392 ] [ 12:57 ] [ آرتمیس ]

روابط خود را با دیگران بهتر کنید

 



همه انسان ها در زندگی خود با افرادی در ارتباط هستند. بعضی از این روابط چندان در حد خوبی نیستند، بعضی دیگر خوب، متوسط، هیجان انگیز، پر تنش، عاشقانه و ... هستند. با این حال، چیزی که بسیار قطعی است، این است که داشتن روابط عالی نقش موثری را در شادی فرد ایفا می کند.

برای اینکه مطمئن باشید روابطتان با دیگران در بهترین حالت ممکن قرار دارد، دانستن نکاتی برای بهتر شدن این روابط بسیار ضروری است.

بارها شنیده ایم افرادی که عاشق هستند مبتلا به سرماخوردگی نمی شوند. علتش این است افرادی که در یک رابطه عاشقانه هستند، می توانند تلخ ترین اتفاقات زندگیشان را به شادی تبدیل کنند. داشتن روابط عالی، کیفیت زندگی فرد را ارتقا می دهد. بنابراین بسیار مهم است یاد بگیریم چه عواملی فرد را تبدیل به دوستی خوب می کند و یاد بگیریم که چطور خودمان می توانیم چنین دوست خوبی باشیم.
روابط سالم، واقعا می توانند وضعیت ذهنی، احساسی و حتی فیزیکی فرد را ارتقا دهند، درحالیکه روابط ناسالم و روابط مسموم و خطرناک، فرد را به سمت ناامیدی، غم و افسردگی سوق می دهند. باید تلاش کنید و با صرف زمانی بسیار در بررسی صفات اخلاقی افرادی که از آن ها به عنوان دوستان خوب یاد می کنید، ویژگی های مثبتشان را شناسایی و همان ویژگی ها را در خودتان نیز تقویت کنید. به عنوان مثال، اگر در میان دوستانتان وفاداری ویژگی مهمی محسوب می شود شما هم باید این ویژگی را در خودتان ایجاد یا تقویت کنید و وفاداریتان را به آن ها ثابت کنید. وافراد دیگری هم که با شما در ارتباط هستند وقتی چنین ویژگی ای را در شما می بینند مایل هستند همانطور که شما در ارتباط با آن ها وفادار هستید نسبت به شما وفادار باشند. این یک وضعیت برد برد است که در آن هر دو سوی رابطه برنده هستند.
ده نکته عالی ای که برای داشتن روابطی خوب در ادامه معرفی می شوند، کمک می کنند تا کیفیت رابطه تان را با دیگران ارتقا دهید. مهم نیست خواهان ارتقای کیفیت چه نوع رابطه ای هستید، این نکات کمک می کنند تا هر نوع رابطه ای اعم از روابط دوستی، روابط میان خواهر و برادر و یا روابط عاشقانه بهتر شوند.

به خاطر داشته باشید برای اینکه این نکات به کیفیت روابطتان کمک کنند دو کار باید انجام دهید ، اول اینکه خودتان را در نظر بگیرید و ببینید چطور می توانید این نکات را در خودتان پرورش دهید و دوم اینکه از آن ها برای رشد فردی خودتان استفاده کنید:

1. مشخص کنید چه کسانی دوست شما هستند.

افرادی را که می شناسید به دسته های مختلفی از جمله "خانواده"، "دوستان صمیمی"، "آشنایان" و "همکاران" تقسیم کنید. مشخص کردن اینکه چه کسانی دوست شما هستند واینکه افراد پیرامونتان به چه گروهی تعلق دارند کمکتان می کند تا مدت زمانی را که لازم است به آن ها اختصاص دهید، تعیین کنید. این امر کمک می کند راحت تر مشخص کنید برای وقت گذراندن با افراد، چه کسی در اولویت قرار دارد و به این طریق دیگر وقتتان را صرف افرادی که با آن ها خیلی مایل به برقراری ارتباط نیستید، نمی کنید.

روابط خانوادگی

2. رفتار خود ر اصلاح کنید.

اگر از آن دسته از افرادی هستید که در دقیقه نود، قرار خود را با دوستانتان به هم می زنید و یا بیشتر مواقع دیر سر قرارتان می رسید، همین حالا دست از این رفتار بردارید. وفا نکردن به تعهداتتان به دیگران ثابت می کند که برای آن ها یا زمانشان ارزشی قائل نیستید.

3. با دیگران صادق باشید و در عین حال موجب رنجششان نشوید.

برای اینکه در مناسبتی شرکت نکنید متوصل به دروغ نشوید. به دوستانتان بگویید نمی خواهید در مراسم شرکت کنید و دلیلتان را هم بگویید. اگر فکر می کنید ممکن است از شنیدن حقیقت ناراحت شوند با مهربانی و ملاحظه با آن ها صحبت کنید و حقیقت را بگویید اما هرگز دروغ نگویید.

4. تلاش نکنید که همه را از خود راضی نگه دارید.

همه ما افراد زیادی را می شناسیم که سعی می کنند در برابر تک تک افرادی که در زندگیشان هستند همانی باشند که آن ها می خواهند و همیشه از این تلاش یک نتیجه حاصل می شود و آن این است که این همه تلاش جوابی در پی ندارد. کسانی دوست واقعی شما هستند که شما را به خاطر آنچه که هستید دوست دارند و کسانی که تائیدتان نمی کنند یا دوستتان ندارند دوست واقعی تان نیستند و مطمئنا دوست ندارید این گروه از افراد در زندگیتان حضور داشته باشند، پس بیهوده تلاش نکنید.

5. درمورد زندگی خصوصی دیگران صحبت و غیبت نکنید

ممکن است اجتناب از این مورد در میان همکاران دشوار باشد اما برای داشتن محیط کاری ای عاری از استرس، موردی بسیار ضروری است. صحبت نکردن در مورد زندگی دیگران، موجب می شود انرژی تان برای صحبت کردن درمورد مسائل مهم با دوستان و کسانی که دوستشان دارید حفظ شود. به عبارت دیگر در مورد دیگران و زندگیشان همیشه به گونه ای صحبت کنید که انگار در حضورتان هستند و گفته هایتان موجب رنجششان نمی شود.

6. بخشنده و بزرگوار باشید.

دیگر این سخن کلیشه ای شده است اما واقعیت همین است : با دیگران همانگونه رفتار کنید که دوست دارید با شما رفتار شود. هیچ چیز به اندازه اجرای همین نکته موجب نمی شود که دیگران شما را مورد ستایش خود قرار دهند.

7. گوش کنید، گوش کنید و باز هم گوش کنید

گاهی اوقات گوش دادن تنها کاری است که می توان انجام داد. دوستانتان همیشه به دنبال این نیستند که برای مشکلشان به سرعت راه حلی بیابید بلکه شاید تنها بخواهند شما را در چیزی سهیم کنند. حتی اگر به دنبال توصیه شما هستند، ابتدا با دقت کامل و بدون قطع صحبتشان به آن ها گوش دهید و بعد نظرتان را بگویید.

بهبود روابط

8. همانقدر که دریافت می کنید، بدهید.

اگر دوستانتان دائما شما را دعوت می کنند (یا شما مرتبا خودتان را به مجالس آن ها دعوت می کنید!) تعادل را برقرار کنید و خودتان را میزبان یک رویداد کنید. در این حالت دوستانتان می بینند که شما هم تعادل را حفظ کرده اید و به این جهت شما را مورد احترام خود قرار می دهند.

9. صحبت کنید

اگر چیزی موجب آزارتان می شود، دوست یا شریک زندگیتان را مطلع کنید. این کار را بدون اهانت کردن یا فریاد کشیدن انجام دهید. برای بیان چنین موضوعاتی می توانید اینطور آغاز کنید: " خیلی دوستت دارم و برای رابطمون خیلی ارزش قائل هستم و به همین خاطر خواستم بدونی مساله ای هست که باعث رنجشم شده". و بعد با احترام و آرامش درمورد آن مساله صحبت کنید و نظرتان را برای برطرف کردن مشکل با وی درمیان بگذارید. این کار را در آرامش انجام دهید. دوست یا شریکتان ممکن است در ابتدا ناراحت شود اما اگر آن ها برای رابطه با شما احترام و ارزش قائل باشند، به سخنانتان گوش می دهند و در یافتن راه حل و اجرای آن به شما کمک می کنند.

10. مرزهای خود را مشخص کنید

مطمئن شوید که در ارتباط با افراد حد و حدود مناسب را برقرار کرده اید. برای درک بهتر به نکته شماره یک برگردید که طبق آن افرادی را که می شناسید در گروه های متفاوتی جای دادید و برای هر گروه مرز مشخصی ترسیم کردید. به عنوان مثال همکار شما نباید در ساعاتی مشخص به منزلتان زنگ بزند ( مگر آنکه مورد اضطراری ای پیش آمده باشد). اگر برای داشتن زمانی تنها و اختصاصی برای خود (زمانی برای استراحت و رسیدن به آرامش) دچار مشکل هستید، تاریخی را برای چنین شرایطی مشخص کنید، به همسر خود اطلاع دهید و نسبت به انجام آن متعهد باشید. تعیین مرز برای خود، یکی از بهترین و سالم ترین کارهایی است که می توانید برای بهبود وضعیت خود و روابطتان انجام دهید، پس این نکته را به عنوان یکی از مهمترین نکات برای بهبود روابط به حساب بیاورید. از آن در روابط خود با دیگران استفاده کنید و شاهد بهبود در روابط باشید.



موضوعات مرتبط: خواندنی ها ( انرژی مثبت و روان شناسی )، ،
برچسب‌ها: روابط خود را با دیگران بهتر کنید ,
[ دو شنبه 24 اسفند 1392 ] [ 12:57 ] [ آرتمیس ]

24جمله زیبا و تاثیر گذار!



اگر هر روز راهت را عوض كنی، هرگز به مقصد اصلی نخواهی رسید.
كسانی كه نمی توانند فرصت كافی برای تفریح بیابند، دیر یا زود وقت خود را صرف معالجه می كنند.

صاحب اراده، فقط پیش مرگ زانو می زند، و آن هم در تمام عمر، بیش از یك مرتبه نیست.
وقتی شخصی گمان كرد كه دیگر احتیاجی به پیشرفت ندارد، باید تابوت خود را آماده كند.

كسانی كه در انتظار زمان نشسته اند، آنرا از دست خواهند داد.
كسی كه در آفتاب زحمت كشیده، حق دارد در سایه استراحت كند.

بهتر است دوباره سئوال كنی، تا اینكه یكبار راه را اشتباه بروی.
هرگاه مشكلی را مطرح می كنید، برای رفع آن هم راه حلی پیشنهاد كنید.

كیفیت جامع یعنی درست انجام دادن همه كارها در همان بار اول.
آنقدر شكست خوردن را تجربه كنید تا راه شكست دادن را بیاموزید.

اگر خود را برای آینده آماده نسازید، بزودی متوجه خواهید شد كه متعلق به گذشته هستید.
خانه ات را برای ترساندن موش، آتش مزن.

خودتان را به زحمت نیندازید كه از معاصران یا پیشینیان بهتر گردید، سعی كنید از خودتان بهتر شوید.
اینجا، كار تمام نشده است، حتی آغاز پایان هم نیست، اما شاید پایان آغاز باشد.

خداوند به هر پرنده‌ای دانه‌ای می‌دهد، ولی آن را داخل لانه‌اش نمی‌اندازد.
تنها راهی كه به شكست می‌انجامد، تلاش نكردن است.

درباره درخت، بر اساس میوه‌اش قضاوت كنید، نه بر اساس برگهایش.
از لجاجت بپرهیزید كه آغازش جهل و پایانش پشیمانی است.

انسان هیچ وقت بیشتر از آن موقع خود را گول نمی‌زند كه خیال می‌كند دیگران را فریب داده است.
كسی كه دوبار از روی یك سنگ بلغزد، شایسته است كه هر دو پایش بشكند.

هركه با بدان نشیند، اگر طبیعت ایشان را هم نگیرد، به طریقت ایشان متهم گردد.
كسی كه به امید شانس نشسته باشد، سالها قبل مرده است.

اگر جلوی اشتباهات خود را نگیرید، آنها جلوی شما را خواهند گرفت.
اینكه ما گمان می‌كنیم بعضی چیزها محال است، بیشتر برای آن است كه برای خود عذری آورده باشیم.

Mr. Green Mr. Green Mr. Green



موضوعات مرتبط: خواندنی ها ( انرژی مثبت و روان شناسی )، ،
برچسب‌ها: 24جمله زیبا و تاثیر گذار! ,
[ دو شنبه 14 اسفند 1392 ] [ 12:18 ] [ آرتمیس ]

دیواری که ما را از آرزوهایمان جدا می‌کند



می‌گویند یک روز دانشمندی یک آزمایش جالب انجام داد. او یک آکواریوم شیشه‌ای ساخت و آن را با یک دیوار شیشه‌ای دو قسمت کرد. در یک قسمت یک ماهی بزرگ‌تر انداخت و در قسمت دیگر، یک ماهی کوچک‌تر که غذای مورد علاقهٔ ماهی بزرگ بود.

ماهی کوچک تنها غذای ماهی بزرگ بود و دانشمند به او غذای دیگری نمی‌داد... او برای خوردن ماهی کوچک بار‌ها و بار‌ها به طرفش حمله می‌کرد، اما هر بار به یک دیوار نامرئی می‌خورد: همان دیوار شیشه‌ای که او را از غذای دلخواهش جدا می‌کرد.

بالاخره بعد از مدتی، از حمله به ماهی کوچک منصرف شد. او باور کرده بود که رفتن به آن طرف آکواریوم و خوردن ماهی کوچک، کار ناممکنی است.

بعد از مدتی، دانشمند شیشهٔ وسط را برداشت و راه ماهی بزرگ را باز کرد، اما ماهی بزرگ دیگر هرگز به سمت ماهی کوچک حمله نکرد. او هرگز قدم به سمت دیگر آکواریوم نگذاشت...

http://www.maktabekamal.com


موضوعات مرتبط: خواندنی ها ( انرژی مثبت و روان شناسی )، ،
برچسب‌ها: دیواری که ما را از آرزوهایمان جدا می‌کند ,
[ دو شنبه 18 اسفند 1392 ] [ 12:18 ] [ آرتمیس ]

بنویسید و بهتر بخوابید!

 



یکی از راه‌هایی که از طریق آن، نوشتن می‌تواند به بهبود شرایط جسمی کمک کند، بهتر کردن خواب است. خانم برودبنت می‌گوید: «ما دریافتیم افرادی که دست‌کم ۷ ساعت را در بیشترِ شب‌ها می‌خوابند، زودتر از دیگرانی که کمتر می‌خوابند بهبود می‌یابند.» کمبود خواب می‌تواند سطح هورمون رشد را کاهش دهد؛ ماده‌ای که برای ترمیم زخم‌ها ضروری است. به‌نظر می‌رسد که نوشتن دربارۀ تجربه‌های تلخ و ناخوشایند، می‌تواند به بیماران کمک کند تا بیشتر بخوابند. یکی از پژوهشگران می‌گوید: «بسیاری از کسانی که دربارۀ تجربه‌های تلخ خود نوشته‌اند، می‌گویند این کار به آنها اجازه داده بینش بهتری به آن‌چه روی داده بود پیدا کنند و بتوانند آن رویداد تلخ را از دور تماشا کنند. همین امر، می‌تواند شدت آزاررسانی و فشار روحیِ رویداد را کم کند و در نتیجه، احتمالا خواب آنها را بهبود بخشد.»

نوشتن ممکن است با کاهش دادن استرس، به بدن هم کمک کند؛ اضطراب کمتر به‌معنای ترشح کمتر هورمون استرس است که ممکن است در کار مواد شیمیایی لازم برای بهبود زخم، اختلال ایجاد کند. در حالی که بررسی‌های خانم برودبنت و گروهش چنین ارتباطی را نیافته است، ممکن است پژوهشگران معیارهای درست استرس را ارزیابی نکرده باشند. به‌گفتۀ یکی از اعضای گروه پژوهش، «شاید پرسش‌نامۀ تعیین سطح استرس که ما استفاده کردیم، نوع یا مدت درست استرس را برآورد نکرده باشد.»

آیا «نوشتن از احساسات» برای همگان مفید است؟

با همۀ این احوال، ممکن است «نوشتنِ احساسی» یا به‌عبارتی نوشتن از احساسات، برای همۀ افراد مفید نباشد. در مطالعه‌ای که ماه گذشته منتشر شد، وقتی افراد تودار (که عموما می‌توانستند درد را بدون نمایان کردن آن در ظاهر خود تحمل کنند) از بدترین تجربۀ روانی خود نوشتند، سطح اضطرابشان بالاتر رفت. از سوی دیگر، کسانی که از لحاظ احساسی باز بودند و حس و حال خود را راحت بروز می‌دادند، در اثر این تجربه نگرانی و اضطرابشان کاهش یافت.

این امر نشان می‌دهد که افراد، بسته به نوع شخصیتشان، ممکن است راه‌های متفاوتی برای مواجهه با رویدادهای تلخ داشته باشند. شاید نوشتن برای کسانی که عموما باز و راحت خود را بروز می‌دهند اثربخش و مفید باشد، در حالی‌که وادار کردن اشخاص برای بیان احساساتشان وقتی که خود آنها مایل به این کار نیستند، می‌تواند خطر اختلال استرس پس از آسیب را بالاتر ببرد.

در هر صورت، برای کسانی که پس از نوشتن و بیان احساساتشان آرامش می‌یابند، این نوع نوشتن می‌تواند بخشی مهم از فرایند کمک‌رسانی به‌ آنها باشد تا از پس تجربه‌های تلخ و ناخوشایند، هم در روان و هم در جسم بهبود حاصل کنند.


Very Happy Very Happy Very Happy Very Happy



موضوعات مرتبط: خواندنی ها ( انرژی مثبت و روان شناسی )، ،
برچسب‌ها: بنویسید و بهتر بخوابید! ,
[ دو شنبه 13 اسفند 1392 ] [ 12:18 ] [ آرتمیس ]

12قدم تا شادی!

 

 



١- فعالیت خود را افزایش دهید.

‌٢- توقع هایتان را کاهش دهید.

‌٣- احساساتتان را بشناسید و آن ها را بیان کنید.

‌٤- فعالیت اجتماعی را افزایش دهید.

‌٥- مثبت اندیش باشید.

‌٦- از احساسات منفی فرار کنید.

‌٧- خودتان باشید.

‌٨- خلاقیت داشته باشید.

‌٩- صمیمیت را افزایش دهید.

‌١٠- در زمان حال زندگی کنید.

‌١١- برنامه ریزی کنید.

‌١٢- به شادی اولویت دهید.
پس همواره به یاد داشته باشید که آنچه در توان دارید، برای شاد بودن انجام دهید. شاد بودن را هدف اصلی زندگی خود قرار دهید. ترجیح دهید زندگی ساده ولی شادی داشته باشید.



منبع: وبلاگ راه های بازیابی Mr. Green Mr. Green Mr. Green Mr. Green



موضوعات مرتبط: خواندنی ها ( انرژی مثبت و روان شناسی )، ،
برچسب‌ها: 12قدم تا شادی! ,
[ دو شنبه 3 اسفند 1392 ] [ 12:19 ] [ آرتمیس ]

قبل از اینکه یک مرده متحرک بشوید این متن را بخوانید!

 



با آدم ضعیف تر از خودتون تا حالا پینگ پونگ بازی کرده اید؟ منظورم اینایی هستن که تازه راکت بدست شده اند و چند ساعتی مربی داشته
اند و تازه از استایل والیبال اومده اند تو تنیس روی میز (با راکت اسبک میزنند)
خیلی عجیبه که اینها چون بد بازی میکنند ، نمیتونی ببریشون و اصلا هم مهم نیست مهارتت ! طرف عملا یه بازی دیگه میکنه و توهم زده که پینگ پونگ داره بازی میکنه...من و تو هم عملا تو این توهم وقتمون حروم میشه واتفاق بدتر اینه که وقتی با یه آدم حسابی میشینی پای بازی میبینی مهارتت خیلی کم شده و طول میکشه تا برسی به سطح بازی اصلی خودت!
اینها را نوشتم تا بگم حرف اصلیم را
وقتی با یه آدم کم فهم معاشرت میکنی یا آدمی که خودش را به نفهمی میزنه
وقتی با یه آدم خاله زنک دم به دم میشی
وقتی با آدم احمق دمخور میشی که قضاوتهای عجیب غریب و خرافی داره و تحملش میکنی ،
وقتی با یه آدم روبرو میشی که دغدغه هایش (مسکن ورستوران و لباس برند و(!...
دیگه انتظار نداشته باش که از حروم شدن وقتت غصه بخوری
از درجا زدنت هم خجالت نمیکشی
از تجمع برنامه ای نصفه عمل شده و کارهای نیمه تمامت هم ککت نمیگزه
از نخواندن آخرین مقاله تخصصی رشته ات، بهت بر نمیخوره
یا ندیدن فلان دانشمند و بلد نبودن مفاهیم بلند حافظ و مولوی و ....دردت نمیاره
داری بی غیرت میشی عزیزم
به مردنت ادامه بده
یا مثل یه بزرگمرد از این وضعیت بیا بیرون و نذار زنده به گور بشی و بشی یه مرده متحرک...

دکتر علیرضا شیری

Rolling Eyes Rolling Eyes Rolling Eyes Rolling Eyes Rolling Eyes Exclamation Exclamation Exclamation Exclamation



موضوعات مرتبط: خواندنی ها ( انرژی مثبت و روان شناسی )، ،
برچسب‌ها: قبل از اینکه یک مرده متحرک بشوید این متن را بخوانید! ,
[ دو شنبه 3 اسفند 1392 ] [ 17:18 ] [ آرتمیس ]

یه دوست واقعی - یه دوست معمولی


یه دوست معمولی وقتی میاد خونت، مثل مهمون رفتار می کنه
یه دوست واقعی درِ یخچال رو باز می کنه و از خودش پذیرایی می کنه

یه دوست معمولی هرگز گریه تو رو ندیده
یه دوست واقعی شونه هاش از اشکای تو خیسه

یه دوست معمولی اسم کوچیک پدر و مادر تو رو نمی دونه
یه دوست واقعی اسم و شماره تلفن اونها رو تو دفترش داره

یه دوست معمولی یه دسته گل واسه مهمونیت میاره
یه دوست واقعی زودتر میاد تا تو آشپزی بهت کمک کنه و دیرتر می ره تا به کمکت همه جا رو جمع و جور كنه



یه دوست معمولی متنفره از این که وقتی رفته که بخوابه بهش تلفن کنی
یه دوست واقعی می پرسه چرا یه مدته طولانیه که زنگ نمی زنی؟

یه دوست معمولی ازت می خواد راجع به مشکلاتت باهاش حرف بزنی
یه دوست واقعی می خواد مشکلاتت رو حل کنه

یه دوست معمولی وقتی بینتون بحثی می شه دوستی رو تموم شده می دونه
یه دوست واقعی بعد از یه دعوا هم بهت زنگ می زنه

یه دوست معمولی همیشه ازت انتظار داره
یه دوست واقعی می خواد که تو همیشه روي کمکش حساب کنی


و بالاخره ...
یه دوست معمولی این حرف های منو می خونه و فراموش می کنه
یه دوست واقعی اونو واسه همه كساني كه دوستشون داره می فرسته Mr. Green Mr. Green Wink



موضوعات مرتبط: خواندنی ها ( انرژی مثبت و روان شناسی )، ،
برچسب‌ها: یه دوست واقعی - یه دوست معمولی ,
[ دو شنبه 10 اسفند 1392 ] [ 12:19 ] [ آرتمیس ]

چگونه غم از دست دادن عزیزانمان را تحمل کنیم؟

 



غم و اندوه، یک عکس العمل طبیعی به هر نوع از دست دادن است، این احساس ناشی از فقدان و از دست دادن می تواند مربوط به مرگ تا طلاق باشد.
آکادمی پزشکان خانواده آمریکا این توصیه را در مورد راه‌های سالم برای کنار آمدن با اندوه ارائه می‌دهد:

- در صورتی که به کسانی که دوستشان دارید دسترسی دارید، در خصوص احساس خود صحبت کنید و این که در چه وضعیتی هستید از این که از دیگران درخواست کمک کنید نترسید.

- سعی کنید به سرعت کارهای روزمره خود را از سر بگیرید.

- هر روز به میزان کافی ورزش کنید و به اندازه بخوابید.

- یک رژیم غذایی سالم و مغذی بخورید.

- به مشروبات الکلی روی نیاورید.

- پس از گذشت مدت کوتاهی از فوت عزیزانتان از تصمیم گیری‌های مهم در خصوص زندگیتان اجتناب کنید.

- احساسات خود را سرکوب نکنید. قبول کردن احساسات بسیار مهم است. این مطلب کاملا قابل قبول است که گریه کنید، احساس عصبانیت داشته باشید یا حتی احساس کرختی و بی حسی کنید.



موضوعات مرتبط: خواندنی ها ( انرژی مثبت و روان شناسی )، ،
برچسب‌ها: چگونه غم از دست دادن عزیزانمان را تحمل کنیم؟ ,
[ دو شنبه 2 اسفند 1392 ] [ 14:19 ] [ آرتمیس ]

چرا عاشق می شویم



دوستان سلام

محققان زیادی در خصوص علت عشق ورزی در انسانها اثاری را ارایه داده اند در این میان خانم فیشر نیز نظرات بسیار جالبی دارند بد ندیدم که شما هم این مصاحبه را مطالعه بفرمایید

(Helen fisher) ، محقق و انسان شناس دانشگاه روتگر نیوجرسی، یکی از سرشناسترین محققین موضوع عشق در سطح جهان است. از او کتابهای متعددی در این مورد به چاپ رسیده، از جمله «آناتومی عشق» ( ۱۹۹۲) و «جنس قوی» ( ۱۹۹۹) که به رل زنان در جامعه می پردازد. کتاب جدید او با عنوان «چرا عاشق می شویم» به موضوع عشق، شکست در عشق، و نقش هورمونها در این مورد می پردازد .

مجله اشپيگل مصاحبه حالبي با اين پرفسور انجام داده :

مجله شپیگل: خانم فیشر، زنان و مردان با ازدواج ، به یکدیگر قول عشق تا هنگام مرگ می دهند. طبق گفته شما ولی معمولا بعد از ۴ سال این قول به جدایی می انجامد؟

فیشر: بله. من به مدارک جمع شده از ۵۸ کشور نگاه کرده ام، در آنها دیده می شود که نیمی از کسانی که از یکدیگر جدا می شوند، این کار را در طول ۴ سال اول دوران ازدواج خود انجام می دهند و بعد از آن به دنبال پارتنر جدید هستند .

شپیگل: این نیاز به عوض کردن پارتنر از کجاست؟

فیشر: در واقع باید سوال شما بر عکس باشد: » چرا ما اصولا به مدت طولانی با هم می مانیم؟ » ۹۷٪ از جانواران پستاندار چنین تیمهای دو نفری درست نمی کنند. چرا پس انسان؟ این مساله ساده که ما یکدیگر را به عنوان پارتنر پیدا کرده و به هم وفادار هستیم، یک حادثه شگفت انگیز است، و دلیلش این جاذبه غریبیست که آنرا عشق می نامیم.

شپیگل: شما در مورد پدیده عشق تحقیق می کنید، اینکار را چگونه انجام می دهید؟

فیشر: ما تعدادی از زنان و مردانی را که در آنها نشانه های عاشق بودن دیده می شود توسط دستگاه MRI معاینه کرده ایم، تا بفهمیم احساس عشق در کدام قسمت مغز جای دارد .

شپیگل: از کجا می دانید که آیا کسی واقعا عاشق است یا نه؟

فیشر: در این مورد کافیست که از او بپرسم در طول روز چه مدت به معشوق خود فکر می کند. معمولا جواب حدود ۹۵ ٪ از وقت روز است، خوب چون عشق همین مسخ شدن خالص است. این تمایل شدید، این جوشش، هسته اصلی عاشق بودن است. عشق بسیار سرسخت و به ندرت قابل کنترل است و بسیار به سختی می توان به آن پایان داد. به نظر من عشق قویترین میل جهان است، بسیار قویتر از میل به سکس. کسی که از رختخواب شریک جنسی خود رانده می شود، دست به قتل او نمی زند، اما تعداد کسانی که شریک خود را به خاطر رد کردن عشق آنها به قتل رسانده اند زیاد است، به خصوص در مردان .

شپیگل: شما نوشته اید از هر سه زن مقتول در آمریکا یکی از آنها از سوی پارتنر سابق خود به قتل رسیده است. اما تعداد مردان مقتول از سوی شریک سابق آنها تنها ۴٪ است. آیا زنان هنگام شکست در عشق بیشتر دست به خودکشی می زنند؟

فیشر: نه، در مورد خودکشی هم تعداد مردان بیشتر است. سه چهارم کسانی که به خاطر سرخوردگی در عشق خودکشی کرده اند، مردان هستند. زنان معمولا رابطه بهتری با خانواده و دوستان خود دارند و در دوران بحرانی از سوی آنها بهتر پشتیبانی می شوند. بر عکس مردان معمولا وابستگی شدید به رابطه با آن یک شخص خاص دارند که این می تواند نتایج خطرناکی داشته باشد. ولی البته در زنان هم خودکشی از روی عشق دیده می شود.. من از افراد تحت معاینه خود سوال کرده ام که آیا حاضرند برای عشق خود بمیرند یا نه. بسیاری از آنان، به خصوص جوانان در گروه سنی حدود ۲۰ سال، به این سوال پاسخ مثبت دادند، فکر می کنم خود من نیز در آن مقطع زندگی همین پاسخ را می دادم .

شپیگل: در بدن افراد عاشق چه اتفاقی می افتد؟

فیشر: ما به افراد مورد آزمایش خود در حالیکه در دستگاه MRI قرار داشتند، یک بار عکس معشوق خود و یک بار یک عکس غریبه نشان دادیم و عکسهای مغزی آنها را در این دو حالت مقایسه کردیم. به نظر می آید که دو ناحیه در مغز که مسئول احساس عشق هستند را شناسایی کرده ایم. از علائم بارز دیگر، بالا رفتن میزان هورمون دوپامین (Dopamin) و نورآدرنالین (Noradrenalin ) و پایین آمدن میزان هورمون سروتونین (Serotonin) در مغز است. انرژی جوشان، تحریکات خوشحال کننده گاهی تا به حد رسیدن به خلسه، عرق کردن زیاد و طپش قلب نتیجه ترشح این سوپ هورمونی است .

شپیگل: هومر (Hommer ) هم به این نتیجه رسیده بود که:» و نیروی عشق در آن درون بود که حتی از عاقلان نیز عقلشان را ربود». این همه دیوانگی چه معنایی می دهد؟

فیشر: خود من هم مدتها تصور می کردم که طبیعت در مورد عشق اغراق کرده است. الان ولی فکر می کنم که عاشق شدن برای این به وجود آمده است که توجه ما (برای تولید مثل) متوجه یک پارتنر باشد و وقت و انرژی تلف نشود .

شپیگل: آیا میل جنسی برای این منظور کافی نبود؟

فیشر: نه، میل جنسی به تنهایی توجه ما را به سوی شریکهای متعددی جلب می کند، عاشق بودن باعث تحریک این میل در رابطه با معشوق می شود. میزان بالای ترشح هورمون دوپامین باعث ترشح شدیدتر هورمون جنسی تستسترون هم می شود.. به همین دلیل است که عشاق میل ترک اطاق خواب را ندارند .

شپیگل: علت این شدت احساسات چیست؟ همانطور که خود در کتابتان نوشته اید، موشهای صحرایی فقط برای چند ثانیه جلب یکدیگر می شوند، فیلها مدت چند روز. حتی در شامپانزه ها نیز دوان عشق کوتاه است. چطور این احساس در ما تا به این حد پیش میرود که حاضر به مرگ برای دیگری هستیم؟

فیشر: من تصور می کنم که راه رفتن بر روی دو پا همه چیز را در ما تغییر داد. تا قبل از اینکه نیاکان ما (که احتمالا شبیه شامپانزه های امروز بوده اند) راه رفتن روی دو پا را بیاموزند، ماده ها فرزندان خود را به پشت حمل می کردند، دستانشان آزاد بود و احتیاج به نرها برای حفاظت و همراهی نداشتند. ولی از حدود ۶ تا ۷ میلیون سال قبل که انسان شروع به راه رفتن به روی دو پا کرد، مشکل آغاز شد: چرا که حالا ماده ها باید فرزندان خود را بغل می گرفتند و من نمی توانم تصور کنم که آنها می توانستند با یک دست فرزندان خود را حمل کنند و با دست دیگر به دنبال آذوقه بگردند و یا از خود دفاع کنند، پس به یک شریک برای بزرگ کردن فرزندان خود احتیاج داشتند.

شپیگل: و مردان؟

فیشر: برای آنها هم تمرکز به روی یک شریک نفع داشته است. به عهده گرفتن وظیفه محافظت از چند شریک برای آنها هم کار سختی بوده است. بچه هایی که از سوی یک جفت محافظت می شده اند، شانس بهتری برای زنده ماندن پیدا می کردند و از همانجا ارتباطهای سلولهای عصبی برای ایجاد حس عاشق بودن شکل گرفته است.

شپیگل: مدت زمان عاشقی چقدر است؟

فیشر: طبق تحقیقات ما بین ۱۸ ماه تا سه سال. البته این مدت زمان می تواند طولانی تر هم بشود اگر در برابر رابطه عشقی موانعی وجود داشته باشند، مثلا اگر دو نفر در دو کشور مختلف زندگی کنند یا یکی از آنها متاهل باشد. این نیز از خصوصیات سیستم ترشحی دوپامین است: اگر مغز «پاداشی» دریافت نکند، این سیستم خیلی فعالتر میشود…

شپیگل: …و با ترشح بیشتر قابلیت رنجبری را بالا می برد .

فیشر: بله. البته کار این سیستم به هیچ وجه همیشگی نیست. اگر خوش شانس باشیم، این حس عاشقی تبدیل به دوست داشتن می شود. در آن صورت هورمونهای دیگری کارگردانی را به عهده می گیرند: اوکسیتوسین (Oxytocin) و واسوپرسین (Vasopressin) که باعث حس نزدیکی و رابطه نزدیک هستند و ترشح هورمونهای دوپامین و تستسترون را کم می کنند. و این خوب هم هست. کسی که صاحب فرزندی می شود، نمی تواند تمام شب در اطاق خواب به دنبال معشوق بدود!

شپیگل: ولی برای بسیاری از زوجها دقیقا همین از دست رفتن رابطه جنسی یک مشکل بزرگ است.

فیشر: برای همین توصیه من برای رابطه های دراز مدت این است که از داشتن مرتب سکس خود داری نکنند. ما جانوری هستیم که برای این ساخته شده ایم که مرتب با هم آمیزش داشته باشیم. انسانهایی که به صورت قبیله ای زندگی می کنند، اکثرا روزانه با یکدیگر رابطه جنسی دارند. ترشح هورمون تستسترون، باعث بالا رفتن هورمون دوپامین هم می شود که به برقراری رابطه کمک می کند . ولی البته من زوجهایی را می شناسم که بدون این ارتباط نزدیک جنسی هم با یکدیگر زندگی می کنند.. کیفیت داشتن ارتباط نزدیک کمی دست کم گرفته می شود. ما به دنبال عشق رمانتیک هستیم، که میلی ساده و یک جور دیوانگی کور است. احساس رابطه نزدیک ولی یک حس بسیار رنگارنگ مانند نقشهای یک قالی شرقی است، که پر از احترام، طنز و خاطرات مشترک است .

شپیگل: و با وجود همه اینها این سیستم می تواند خیلی آسان از هم بپاشد.

فیشر: درست است و قابل توضیح هم هست: این در طبیعت انسان است که تا زمانی با شریک خود همراه باشد که فرزند آنها از آب و گل در آمده باشد. زنهای قبیله ای در جنوب آفریقا هر چهار سال یک بار بچه دار می شوند و هر بار از مردی دیگر. در جامعه مدرن این مساله به شکل بالاتر رفتن میزان طلاق به خصوص در دوران ۴ سال اول شکل پیدا می کند. به نظر می آید طبیعت انسان برای این ساخته شده است که با شریک خود فرزندی داشته باشد، و بعد از مدتی برود. و من فکر می کنم زندگی ما کم کم به زندگی نیاکانمان شبیه تر می شود.

شپیگل: چرا؟

فیشر: در دوران زندگی قبیله ای، زنان ۸۰٪ آذوقه را تامین می کردند. به این ترتیب آنها قدرت «اقتصادی» داشتند و به همین خاطر وابسته نبودند. امروزه همسر یک رئیس بانک به عنوان مثال، که از خود تحصیلات یا در آمدی ندارد، همسرش را ترک نمی کند چون از نظر اقتصادی قادر به این کار نیست. ولی در بسیاری از جوامع دنیا این موقعیت تغییر می کند، زنان بیشتر صاحب استقلال اقتصادی می شوند و بیشتر توانایی آنرا پیدا می کنند که به رابطه های ناخواسته پایان دهند …

شپیگل: یا بیشتر رابطه های موازی داشته باشند ؟(توضیح خودم: منظور من از رابطه های موازی، همون چیزیه که بهش خیانت در رابطه میگیم. من از این کلمه به خاطر بار اخلاقیش استفاده نمی کنم )

فیشر: نه، نه الزاما. جالب اینجاست که امروزه نسبت به گذشته کمتر رابطه های موازی دیده می شود ، یکی به خاطر اینکه این امکان بیشتر هست که نوجوانان و جوانان تجربه های متعدد خود را داشته باشند، و یکی دیگر به این دلیل که رابطه ها امروزی هم کوتاه تر شده اند.

شپیگل: آیا این جریان در آینده ادامه پیدا می کند؟ آیا آمار طلاق بالاتر نیز می رود؟

فیشر: بله، در این مورد شک ندارم. و البته شکلهای جدید با هم زندگی کردن به وجود خواهد آمد. به عنوان مثال یک نوع ازدواجهایی که بعد از مدت زمان خاصی خود به خود لغو می شوند. در آنصورت دو طرف تلاش بیشتری برای حفظ ارتباط خود خواهند کرد. البته انسانها در آینده نیز همچنان ازدواج خواهند کرد-حتی دوباره و سه باره . این به معنای پیروزی امید بر تجربه است. ما همچنان تلاش خود را خواهیم کرد-تقصیر به گردن سیستم عصبی و هورمونی ماست !

شپیگل: آیا ما واقعا اینقدر در برابر عشق بی اراده هستیم؟ تا چه حد آزادی انتخاب پارتنر خود را داریم؟

فیشر: ما حداقل این توانایی را داریم که از عاشق شدن خود جلو گیری کنیم. تصور کنید شما تازه صاحب فرزندی شده اید، همسر خود را دوست دارید و در عین حال شخصی را در محل کار خود بسیار جذاب می یابید. شما قادر هستید به خود بگویید:»نه،من خوشبخت هستم، این شخص نیز متاهل است، رابطه ما، موفق نخواهد بود». چنین صرف نظر کردنی مشکل، ولی ممکن است. صرف نظر کردن از سکس خیلی ساده تر هم هست. من فکر می کنم ما مرتب با کسانی برخورد می کنیم که مایل هستیم با آنها رابطه جنسی داشته باشیم، و در آخر تنها دست آنها را می فشاریم.

شپیگل: آیا عشق و دوست داشتن و دوست بودن در کنار هم ممکن است؟

فیشر: قاعدتا بله. قسمتها مختلف مغز که مسئول احساس عشق، رابطه ، دوستی و هوس هستند، می توانند موازی هم کار کنند. ما حتی قادریم با کسی زندگی کنیم و در عین حال عاشق شخص دیگری شویم. این توانایی از نظر تئوری تکامل هم قابل توضیح است، چرا که این کار یک استراتژی دوبرابر به حساب می آید: در یک سو رابطه دراز مدت که باعث ثبات اجتماعی می شود، از سوی دیگر پارتنر جدیدی که امکان انتقال ژنها به نسل بعدی را بیشتر می کند. واقعیت این است که حتی در رابطه های موفق نیز ، ما شبها در تخت خوابیده ایم و از خود سوال می کنیم که آیا نمی توانستیم انتخاب بهتری داشته باشیم. این یک نیروی تخریب کننده مغز ماست…

شپیگل: و وقتی این نیروی تخریب کننده زمانی باعث جدایی شود، درد آن جدایی تقریبا به همان شدت شادابی زمان عاشق بودن است. آیا این اشخاص را هم تحت نظر داشته اید؟ در مورد آنها چه مشاهداتی داشتید؟

فیشر: در این اشخاص دو حس به شدید ترین شکل خود دیده میشود: خشم و ناامیدی. این دو احساس در دو فاز مختلف به سراغ فرد می آید: بعد از جدایی ابتدا زمان خشم یا اعتراض است، شخص سعی می کند پارتنر خود را دوباره به دست بیاورد. سیستم ترشحی دوپامین ، بسیار فعال میشود ،چون مغز باز هم «پاداشی» دریافت نمی کند. انرژیی که در این زمان صرف می شود بسیار زیاد است. دوباره پارتنر سابق محور همه چیز می شود و حس عشق باز هم قویتر می گردد که حتی ممکن است تبدیل به حس نفرت هم بشود.

شپیگل: …حس نفرت برای به دست آوردن دوباره پارتنر کمی عجیب به نظر می آید .

فیشر: این آخرین تلاش است. هر چه باشد، اینجا یک نفر دارد بر سر آینده ژنهای خود مبارزه می کند! و در واقع گاهی این روش کارساز نیز هست. گاهی دو نفر دوباره به سوی هم برمی گردند وقتی یکی از آنها دیگری را تحت فشار سخت احساسی، مثلا تهدید به خودکشی قرار می دهد.

شپیگل: ولی سوال این است که ارتباطی که با این روش دوباره بر قرار شود تا کی ادامه پیدا کند.

فیشر: درست است. ولی خشم و نفرت می تواند کمکی هم باشد برای اینکه شخص خود را راحتتر از پارتنر خود جدا کرده و به دنبال پارنتر جدید باشد. البته قبل از آن فاز افسردگی شدید سر می رسد. تمام دنیا خاکستری می شود، کسی زنگ نمی زند. و شخص دچار دپرسیون می شود.

شپیگل: چرا طبیعت جدایی را برای ما اینقدر مشکل کرده است؟ آیا بهتر نبود که خیلی راحتتر با نیرو و انرژی دوباره به زندگی بر می گشتیم؟

فیشر: من فکر می کنم که این افسردگی هم فایده های خودش را دارد. کسی که ترک می شود، احتیاج به کمک دارد، چرا که همیاری پارتنر او یکباره از بین رفته است. مسلما کسی که با لبان خندان به سوی دوستان برای کمک خواستن می رود، زیاد قابل باور نیست. افسردگی یک نشانه خیلی خوب برای اطرافیان است که یک مشکل بزرگ این وسط وجود دارد. در ضمن، یک افسردگی خفیف در این موقعیت می تواند کمک کند که شخص خود و اطراف خود را واقعی تر ببیند.

شپیگل: آیا راههایی وجود دارد که ما عشق از دست رفته خود را راحتتر فراموش کنیم؟

فیشر: بزرگترین توصیه من این است که هر چیزی که ما را به یاد او می اندازد ، از بین ببریم و یا از زندگی خود دور کنیم. نامه ها، عکسها، کارتها ، و البته که هرگز به او تلفن نکنیم …

شپیگل: پس عشق مانند یک ماده مخدر است؟

فیشر: دقیقا، پس برای ترک اعتیاد باید از آن دوری کرد. نشانه های ترک اعتیاد عشق خیلی شبیه به ترک کوکائین است: خواهش بسیار شدید، مالیخولیا، خستگی، از دست دادن تعادل روحی. البته تفاوتهایی هم وجود دارد. کسی که به کوکائین معتاد است، هر روز همان خواهش روز قبل را احساس می کند، در حالیکه کسی که به عشق خود رسیده باشد، اکثرا بعد از مدتی این خواهش را ندارد که هر روز پارتنر خود را ببیند.

شپیگل: شما برای این مشکل تجویز قرص را نیز پیشنهاد می کنید .

فیشر: وقتی برای مقابله با افسردگی از دارو استفاده می شود، چرا برای مقابله با درد عشق از این روش استفاده نشود؟ البته با اینکار قادر نخواهید بود یک رابطه را نجات دهید، ولی می شود با اینکار مثلا جلوی خودکشی از سر عشق را گرفت. البته من اخطار می دهم که از این داروها به مدت زمان طولانی استفاده نشود، این داروها ترشح دوپامین و سروتونین در مغز را کم می کنند، و این در دراز مدت می تواند باعث شود که شخص میل به پیدا کردن رابطه( جدید) و میل به ارتباط جنسی را از دست بدهد .

شپیگل: برای استفاده از دارو تا کجا می توان پیش رفت؟ مثلا می توان برای کسانی که به دنبال عشق از دست رفته خود تا حد مزاحمت پیش می روند (به اصطلاح: استاکر Stalker ) درمان با قرص را تجویز کرد؟

فیشر: چرا که نه؟ اینکه مواد شیمیایی چقدر رفتار ما را تغییر می دهند را هر کسی که یک آبجو هم خورده باشد ، می داند. البته نباید فراموش کرد که در مورد استاکر ها، اختلالات رفتاری دیگر نیز به مساله اضافه می شود.. من فکر می کنم که هر کسی دلش می خواهد به دنبال عشق از دست رفته اش برود، ولی اینکار را نمی کند چون یاد گرفته است که نباید این کار را بکند. ولی استاکرها قادر به کنترل این کشش خود نیستند.

شپیگل: داروهایی که میل جنسی را تشدید می کنند ، مدتهاست که ساخته شده اند. آیا زمانی علم قادر به ساختن ماده ای برای ایجاد عشق

و برقراری یا تشدید آن خواهد بود؟

فیشر: فرمهای مخصوصی از LSD باعث میشود که شخص راحتتر عاشق شود. اما در کل من احتمال نمی دهم که چنین دارویی در آینده واقعا ساخته شود. باید پارامترهای مختلفی کنار هم جمع شوند که شخصی عاشق شود: زمان مناسب و تحریکات حسی مختلفی که پاسخ دادن به آنها از دوران کودکی ما شکل گرفته است. البته من فکر می کنم ماده ای ساخته خواهد شد که میزان ترشح دوپامین و نورآدرنالین را در مغز افزایش دهد و با اینکار آمادگی مغز را برای عاشق شدن بالا ببرد .

شپیگل: آیا ممکن است این آماده سازی مغز بدون دارو نیز انجام گیرد؟

فیشر: بله ، البته. من به تمام جوانانی که دلشان می خواهد عاشق شوند توصیه می کنم: بروید به بیرون، به سوی دنیای بیرون بروید، به دیگران نشان دهید که دنبال عشق هستید، و بازی عشق را بازی کنید. آماده سازی مغز، بر پایه به تحرک در آوردن سیستم ترشحی دوپامین است، وقتی کسی را پیدا می کنید که فکر می کنید می تواند پارتنر شما باشد، بهتر است با او کارهای جدید، مهیج و حتی خطرناک انجام دهید. نزدیکی نیز میزان ترشح دوپامین و تستسترون را بالا می برد، برای همین من همیشه به دانشجویان خود می گویم با کسی به رختخواب نروید که از او خوشتان نمی آید،چون ممکن است عاشقش بشوید!

شپیگل: آیا حقه های دیگری برای ایجاد عشق به ذهنتان می رسد؟

فیشر: همانطور که Baudelaire گفته است:»ما زنان را هر چه غریبه تر باشند، بیشتر دوست داریم» ، من به زنان توصیه می کنم که کمی مرموز باقی بمانند. و کلا این راه موثری است که علاقه های طرف مقابل را پیشبینی و ارضا کنیم. همانطور که مردان در هیچ زمان دیگری به اندازه چند هفته اول عاشق بودن خود میل به صحبت کردن ندارند، یا زنان هیچ زمان دیگری به اندازه آن زمان با شریک خود فوتبال تماشا نمی کنند!…البته کارسیستم مغزی مردان در این دوران هم با زنان متفاوت است، در مردان قسمتهایی از مغز که مربوط به تحریکات بینایی می شوند بیشتر فعال است .

شپیگل: و این تعجب آور نیست، درست است؟

فیشر: درست است. ولی پیش ضمینه تکامل در این مورد جالب است. مردان به زنانی نگاه می کنند که قابلیت زایش داشته باشند (توضیح خودم: در واقع زنان زیبا!) ، و زنان برای اینکه بدانند آیا پارنتر آنها می تواند از پس نگهداری از بچه ها خوب بر بیاید، سعی در شناختن شخصیت او دارند. اینکار به مراتب مشکل تر است و پیش از همه احتیاج به داشتن حافظه ای قوی دارد. برای همین زنان مرتب با دوستان خود از این صحبت می کنند که طرف مقابل چه گفته است، چه رفتاری داشته است و چکار کرده است. در زنان آن قسمت از مغز که مربوط به حفظ خاطرات است بیشتر فعال می شود .

شپیگل: اما خاطرات به تنهایی آتش عشق را روشن نگه نمی دارند.

فیشر: نه، در دراز مدت احتیاج به کار کردن دائمی روی رابطه هست .

شپیگل: توصیه شما در این مورد چیست؟

فیشر: در اصل الان باید می گفتم سالی یک بار از پارتنر خود جدا شوید، رابطه های دیگری را تجربه کنید و بعد سعی کنید دوباره از اول شروع کنید!

شپیگل: این را جدی نمی گویید !

فیشر: البته که نه. مسلم است که کسی نمی خواهد واقعا اینطور زندگی کند. ولی توصیه من اینست که از اول انتخاب درست انجام دهید، شخصی را انتخاب کنید که برایتان در دراز مدت جالب باشد، به نوع خاص خودش. به طرف پارتنر خود بروید، با او صحبت کنید و به حرفهایش گوش دهید، از او سوال کنید، سعی کنید جذاب باقی بمانید و احتیاجات خود را بیان کنید. البته که با وجود همه اینها تضمینی وجود ندارد. چرا که متاسفانه واقعیت اینست: ما برای این در دنیا نیستیم که خوشبخت باشیم، ما در این دنیا هستیم که تولید مثل کنیم .

شپیگل: از شما برای این مصاحبه متشکرم .

از مجله شپیگل، شماره ۹، فوریه ۲۰۰۵



موضوعات مرتبط: خواندنی ها ( انرژی مثبت و روان شناسی )، ،
برچسب‌ها: چرا عاشق می شویم ,
[ دو شنبه 1 اسفند 1392 ] [ 12:19 ] [ آرتمیس ]

خانه تکانی دل
دلـت را بتـکان ...



غصه هایت که ریخت، تو هم همه را فراموش کن

دلت را بتکان

اشتباهایت وقتی افتاد روی زمین



بگذار همانجا بماند

فقط از لا به لای اشتباه هایت، یک تجربه را بیرون بکش

قاب کن و بزن به دیوار دلت ...



دلت را محکم تر اگر بتکانی

تمام کینه هایت هم می ریزد

و تمام آن غم های بزرگ

و همه حسرت ها و آرزوهایت ...



باز هم محکم تر از قبل بتکان

تا این بار همه آن عشق های بچه گربه ای هم بیفتد!



حالا آرام تر، آرام تر بتکان

تا خاطره هایت نیفتد

تلخ یا شیرین، چه تفاوت می کند؟

خاطره، خاطره است

باید باشد، باید بماند ...



کافی ست؟

نه، هنوز دلت خاک دارد

یک تکان دیگر بس است

تکاندی؟

دلت را ببین

چقدر تمیز شد... دلت سبک شد؟



حالا این دل جای "او"ست

دعوتش کن

این دل مال "او"ست...

همه چیز ریخت از دلت، همه چیز افتاد و حالا



و حالا تو ماندی و یک دل

یک دل و یک قاب تجربه

یک قاب تجربه و مشتی خاطره

مشتی خاطره و یک "او"...



موضوعات مرتبط: خواندنی ها ( انرژی مثبت و روان شناسی )، ،
برچسب‌ها: خانه تکانی دل ,
[ یک شنبه 10 اسفند 1392 ] [ 9:7 ] [ آرتمیس ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

چو جانان نباشد تن من مباد................ درود بر همه دوستان فرهیخته و فهیمم. با تخلص آرتمیس در خدمت شمام شاعر و نویسنده و پژوهشگر و نقاش و حقوق دان هستم این وبلاگ را برای این ساختم تا هر چه می خواهد دل تنگم در جایی ثبت کنم بلکه رد پایی باشد برای نشاط و آرامش و ریکاوری خودم و دوست دارانم در روزها و لحظه های سخت زندگی . چیزی شبیه حیاط خلوتی دوستانه به زودی بخشی مختص مشاوره حقوقی نیز در وبلاگم راه اندازی خواهم نمود تا درخدمت عزیزان نیازمند باشم و بدین طریق زکات دانش خویش را به بهترین وجه ممکن ادا نمایم. سپاسگذارم *****حضورتون خیر مقدم و لبریز عشق*** ________________@@@@@ ________________@@@@@ ________________@@@@@ ________________@@@@@ ________________@@@@@ ________________@@@@@ ________________@@@@@ ________________@@@@@ ________________@@@@@ ________________@@@@@ __@@@@@@@@@@@@@@ __@@@@@@@@@@@@@@ ___________________ _________@@@@@@@ _____@@@@@@@@@@@ ___@@@@@______@@@@@ __@@@@@_________@@@@@ _@@@@@___________@@@@@ _@@@@@___________@@@@@ _@@@@@___________@@@@@ __@@@@@_________@@@@@ ___@@@@@______@@@@@ ______@@@@@@@@@@@ _________@@@@@@@ _____________________________ __@@@@@____________@@@@@ ___@@@@@__________@@@@@ ____@@@@@________@@@@@ _____@@@@@______@@@@@ ______@@@@@____@@@@@ _______@@@@@__@@@@@ ________@@@@@@@@@@ _________@@@@@@@@@ __________@@@@@@@@ ___________@@@@@@@ ____________@@@@@@ ________________________ ____@@@@@@@@@@@@@ ____@@@@@@@@@@@@@ _________________@@@@@ _________________@@@@@ _________________@@@@@ ____@@@@@@@@@@@@@ ____@@@@@@@@@@@@@ _________________@@@@@ _________________@@@@@ _________________@@@@@ ____@@@@@@@@@@@@@ ____@@@@@@@@@@@@@ █████____█████ ___██♥◊◊◊◊██_██◊◊◊◊♥██ _██♥◊◊___◊◊█_█◊◊___◊◊♥██ ██♥◊◊_____◊◊█◊◊_____◊◊♥██ ██♥◊◊______◊◊◊______.◊◊♥██ ██♥◊◊_______◊________◊◊♥██ _██♥◊◊______________◊◊♥██ __██♥◊◊___________◊◊♥██ ____██♥◊◊_______◊◊♥██ ______██♥◊◊__◊◊♥██ ________██♥◊◊ ___________██♥◊◊ _____________██♥◊◊ _______________██◊ مرا اینگونه باور کن: کمی تنها ،کمی بی کس,،کمی از یادها رفته خدا هم ترک ما کرده.... نمیدانم مرا آیا گناهی است؟ که شاید هم به جرم آن،غریبی و جدایی است مرا اینگونه باور کن...... ______♥♥♥♥♥♥♥♥__________♥♥♥♥♥♥ _______♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥_______♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥ _____♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥____♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥ _____♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥_♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥ _____♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥ ______♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥ _______♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥ _________♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥ ____________♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥ ______________♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥ _________________♥♥♥♥♥♥♥♥♥ __________________♥♥♥♥♥♥ ___________________♥♥♥♥ ___________________♥♥ __________________♥♥ _________________♥ _______________♥ ____________♥♥ __________♥♥♥ _________♥♥♥♥ _______♥♥♥♥♥♥♥ _______♥♥♥♥♥♥♥♥ ________♥♥♥♥♥♥♥♥ __________♥♥♥♥♥♥♥♥ ____________♥♥♥♥♥♥♥ _____________♥♥♥♥♥♥ _____________♥♥♥♥♥ ____________♥♥♥♥ _________♥♥♥♥ ╬═♥╬ ╬═♥╬ ╬♥═╬ ╬♥═╬ ╬═♥╬ ╬♥═╬ ╬═♥╬ ╬♥═╬ ╬═♥╬ ╬♥═╬ ╬♥═╬ ╬═♥╬ ╬♥═╬ ╬═♥╬ ╬♥═╬ ╬═♥╬ ╬═♥╬ ╬═♥╬ ╬♥═╬ ╬♥═╬ ╬═♥╬ ╬♥═╬ ╬═♥╬ ╬♥═╬ ╬═♥╬ ________♥╗╔╗═ ♫╔ ╗╔╦╦╦═♫║║╝╔ ╗╚ ╣╔║║║║╣╚♫╗╚╝╔ ╝═╩♫╩═╩═╚╝♫═╚ ஜ۩۞۩ஜ imanஜ۩۞۩ஜ .. ღ ღ ღ... I Love you .I Love you ...I Love you .....I Love you ......I Love you .......I Love you ........I Love you ........I Love you ........I Love you .......I Love you ......I Love you .....I Love you ....I Love you ...I Love you ..I Love you .I Love you .I Love you .I Love you ..I Love you ...I Love you ....I Love you .....I Love you ......I Love you .......I Love you ........I Love you ........I Love you ........I Love you .......I Love you ......I Love you .....I Love you ....I Love you ...I Love you ..I Love you .I Love you .I Love you .I Love you ..I Love you ...I Love you ....I Love you .....I Love you ......I Love you .......I Love
آرشيو مطالب
دی 1393
خرداد 1393 ارديبهشت 1393 فروردين 1393 اسفند 1392 بهمن 1392 دی 1392 آذر 1392 آبان 1392 مهر 1392 شهريور 1392 مرداد 1392 فروردين 1392
امکانات وب

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 10
بازدید ماه : 159
بازدید کل : 42471
تعداد مطالب : 411
تعداد نظرات : 34
تعداد آنلاین : 1