خبرها چقدر زود میپیچه...
خالم برای چندمین باز از شیراز بهم زنگ زد...خست شدم و گوشیمو خاموش کردم .از رو نرفت و به مادرم زنگ زد...
یکی نیست بگه من اگر پسرتو میخواستم همون دفعه قبل بهش جواب رد نمیدادم.. حالا با خودش فکر کرده چی در من عوض شده؟؟!! که ممکنه باعث بشه من نظرم نسبت به ازدواج با آقازادش تغییر کنه!!
اونم کسی که ازش چندشم میشه.اااااااااااااااای
گرفتاری و استرس های زندگی شخصیم یه طرف
ایناو مزاحمت های بیب ها هم یه طرف!!
کفتار ها
کفتار ها
کفتارها
اما هیچ کدوم اینها باعث نمیشه که من دوباره به عقب برگردم...
مسیر من فقط رو به جلوست.. فعلا...من آرتا دعا لازم!!!

نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: روز نوشت، ،
برچسبها: خبرها ,